سایت خبری تحلیلی رویداد |
- بازگشت کیوان صمیمی به زندان اوین
- آقای لاریجانی! خود را مضحکه عام و خاص نکنید
- آقای میر حسین! ما همه فرزندان تو هستیم
- جرم است رنگ سبز . . .
- اسماعیل و محمد خوربک صحابه آزاد شد
- درگیری نیروهای انتظامی با اهالی یک روستا در کردستان
- رضازاده سرپرست فدراسيون وزنهبرداری شد
- قتل عمد حداقل سه نفر در زندان کهریزک محرز شد
- آقای رامین! دلقک آن کسی است که شکلک واقعیت را در می آورد
- کیهان: جامعه متوسط ایرانی فهمیده است که موسوی دروغ میگوید
- عفو بین الملل خواهان آزادی مجید توکلی شد
- محمد نوری زاد احضار شد
- احتمال محرومیت پاس همدان توسط فیفا
- کامیون های چینی با طعم لبوی وطنی
- آیا مؤمن مانده اید؟
بازگشت کیوان صمیمی به زندان اوین Posted: 19 Dec 2009 02:59 PM PST روز شنبه 28 آذر ماه مرخصی 10 روزه کیوان صمیمی پایان یافت و به علت عدم موافقت قاضی با آزادی به قید وثیقه برای وی ، کیوان صمیمی به زندان بازگشت. به گزارش خبرنگار رویداد آقای صمیمی بعد از ظهر شنبه به همراه قرآن و یک جلد مثنوی خود را به بند 209 اوین معرفی کرد. این روزنامه نگار و فعال سیاسی در دروان بازداشت خود با فشارهای بسیاری روبرو بود. اما گزارش ها از درون زندان از مقاومت و روحیه بالای وی حکایت داشت. مهندس کیوان صمیمی مدیر مسؤول نشریه نامه، چند روز پس از انتخابات شبانه به منزل وی حمله شد و با شکستن درب خانه اش ، وی را دستگیر نمودند. |
آقای لاریجانی! خود را مضحکه عام و خاص نکنید Posted: 19 Dec 2009 03:40 PM PST به دنبال سخنان اخیر شیخ صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه در خصوص رهبران جنبش سبز، شیخ مهدی کروبی در نامه سرگشاده ای خطاب به ملت ایران به اظهارات صادق لاریجانی واکنش نشان داده است. متن نامه سرگشاده شیخ مهدی کروبی بدین شرح است: سخنی با مردم در باب افاضات رئیس قوه قضائیه بسم الله الرحمن الرحیم مردم شریف و آزاده ایران اینجانب پس از انتخابات پرحاشیه ریاست جمهوری اخیر نامه ای خطاب به ریاست قوه قضائیه آیت الله صادق لاریجانی نوشتم و برخی نکات و انتقادات را مصلحانه با ایشان در میان گذاشتم، باشد که اصلاحی صورتی بگیرد. متاسفانه اما آن نامه در بایگانی ماند و نه تنها هیچ تاثیری در روند حاکم بر کشور و عملکرد دستگاه قضایی نگذاشت که امروز می بینم آقای لاریجانی قضاوت را رها کرده و در کار سیاست شده و به جای رسیدگی به امور قضایی نطق های سیاسی ایراد می کند. اینچنین بود که تصمیم گرفتم با شما مردم شریف ایران سخن بگویم و نکاتی را در خصوص گفته های سیاسی رئیس قوه قضائیه بیان کنم؛ باشد که آقای لاریجانی گمان نکند که با این شاخ و شانه کشیدن ها مهدی کروبی به کنجی می خزد و از میدان به در می رود. آیت الله صادق لاریجانی رئیس قوه قضا در ایران که باید سنجیده و مبتنی بر عدالت سخن بگوید بی توجه به جایگاه خود و بی محابا در بیاناتی جدید سخنانی بدیع بر زبان آورده و زبان به گفتار سیاسی گشوده و از پرونده سنگین سران فتنه سخن گفته و گویی که مهدی کروبی و میر حسین موسوی سران فتنه هستند، آنها را با منافقین اول انقلاب مقایسه کرده و سخنانی بی ارزش و لغو از این دست بر زبان آورده است. الله اکبر! که بر من بسیار سنگین امد مقامی قضایی سخنانی تا این حد سیاسی و بی پایه حقوقی بر زبان آورد و آبرو از دستگاه قضا در ایران ببرد. دستگاهی که جایگاهش نه همسطح با قوه مقننه و قوه مجریه که بسی بالاتر از آنهاست آنچنانکه تاسیس عدالتخانه اصلی مهم در تاریخ مبارزات سیاسی در ایران از عصر مشروطه بوده است و با وقوع انقلاب اسلامی نیز قانون نویسان اول بنا بر اهمیت این قوه مقرر کردند شورای عالی قضایی با ترکیبی پنج نفره شکل بگیرد که از آن میان نیز تنها دو نفر با انتخاب حضرت امام تعیین می شدند و انتخاب سه نفر دیگر بر عهده شورای قضات بود. امام نیز با توجه خاصی که به اهمیت این قوه داشتند چهره ای همچون آیت الله بهشتی را در راس این قوه قرار دادند که نسبت به دیگر روحانیون از جایگاهی ویژه برخوردار بود و همچنین مقاماتی را برای دستگاه قضایی معرفی کردند که چهره هایی ممتاز بودند آنچنانکه اکنون دو نفر از آنها مرجع تقلید به شمار می آیند. اما دیروز کجا و امروز کجا؟ تاسف باید خورد که جایگاه و کیفیت دستگاه قضا در این مملکت به جای آنکه به مرور زمان سیری صعودی بیابد، سیری نزولی پیدا کرده تا بدانجا که امروز در راس این قوه فردی قرار گرفته است که صرفنظر از سواد علمی، نه سابقه ای اجرایی و قضایی در ایشان سراغ می توان گرفت و نه سابقه ای انقلابی. عجیب هم نیست. چه آنکه زمانی که امثال این حقیر در زندان بودند جناب آیت الله لاریجانی در دامان مادر مکرمه شان به شیر خوردن مشغول بودند و به هنگام انقلاب و خون دادن نیز ایشان سرشان در درس و کتاب دبیرستان بود. ما البته مخالف جوانگرایی نیستیم اما دستگاه قضا حساستر از آن است که گرفتار بی تجربگی شود. و البته ای کاش که سکان دستگاه قضایی در دستان همان کسانی بود که هم اکنون از پشت صحنه هدایت دستگاه قضا را برعهده دارند؛ چه آنکه آنها اگر خودشان به جای هدایت پنهانی، بر صندلی ریاست قوه قضا تکیه زده بودند، با سابقه ای که در امور قضایی دارند هیچگاه چنین سخنانی بر زبان نمی آوردند که آقای لاریجانی بر زبان می آورد. آقای لاریجانی افاضه کرده اند که «کار شما کار منافقین اول انقلاب است همین کار را اول انقلاب انجام می دادند و دانشجویان را به خیابان ها می کشاندند». پسندیده تر آن بود که آقای لاریجانی به سراغ برادران بزرگترشان و داماد مکرمه شان آیت الله سید مصطفی محقق داماد می رفتند و از آنها سابقه و عملکرد منافقین را جویا می شدند تا سخنانی نگویند که مضحکه عام و خاص گردد. من اما بر خود می بینم که در مقام یک انقلابی شناسنامه دار، برای ایشان توضیح دهم که منافقین که بودند و ریشه آنها به لحاظ تاریخی در کجا بود تا دیگر بار شاهد سخنانی چنین بی پایه نباشیم. و اما درس تاریخ: بچه مسلمان های انقلابی که از دل گروههایی اسلامی همچون موتلفه، نهضت آزادی، حزب ملل اسلامی و گروه ابوذر و روحانیون سیاسی بیرون آمده بودند گروهی به نام سازمان مجاهدین خلق را سامان دادند که این گروه نیز پس از مدتی به علت التقاط فکری و تلفیق اسلام و مارکسیسم دچار اختلاف گردید و بدینسان سه جریان از این سازمان منتج شدند. گروهی مارکسیست شدند، گروهی به کل از این سازمان جدا شدند و بعد از انقلاب نیز در خدمت نظام درآمدند و گروهی نیز همچنان التقاطی باقی ماندند و پس از انقلاب به دلیل رویارویی با مردم و جنگ مسلحانه و جمع آوری سلاح و تشکیل خانه تیمی و ترور بسیاری از مسئولین ، منافق نامیده شدند. آری پس از انقلاب در یکسو امام بود و یارانش و دولت و موج خروشان مردم و در سوی دیگر مسعود رجوی و موسی خیابانی و زرکش و یعقوبی و اعضای سازمان. حال تصویر سازی ناشیانه آقای صادق لاریجانی را ببینید که کروبی و موسوی و هاشمی و خاتمی و محمدعلی دستغیب و بیت حضرت امام و برخی مراجع تقلید را در جایگاه رجوی و خیابانی می نشاند و احمدی نژاد و مشایی و فاطمه رجبی و حسین شریعتمداری و رحیمیان و رسایی و جمعی سردار سپاه در مجلس را در جایگاه حضرت امام و یاران شهیدش همچون بهشتی و مطهری و محمد منتظری و رجایی و باهنر و بسیاری دیگر از نمایندگان و وزرا و شهدای محراب. جابجایی در تاریخ را ببینید و هنر آقای صادق لاریجانی را؟ چه کسی را با چه کسی مقایسه می کنیم؟ چه کسی را در جایگاه امام حسین و یارانش میگذاریم و چه کسی را در جایگاه یزید و سپاهیانش؟ چه کسی را در جایگاه منافقین قرار می دهیم و چه کسی را در جایگاه امام خمینی؟ آیا مضحکه آمیز نیست که دفتر نشر آثار امام را در جایگاه منافقین تصویر سازی کنیم و احمدی نژاد و یارانش که بعضا امام را از نزدیک نیز ندیده اند در جایگاه امام و یارانش؟ ما نیز البته مخالفان خود را با خوارج و منافقین و یزیدیان مقایسه نمی کنیم و به آنها چنین نسبت هایی نمی دهیم. و صرفا معتقدیم که جنگ قدرت است و آقایان چون از رای مردم کم آورده اند متوسل به زور و ارعاب و تهدید شده اند. نه کسی منافق است و نه کسی یزیدی، مسئله بر سر سلامت یک انتخابات است و رعایت قانون و خواندن رای مردم چنان که هست، نه چنانکه باید و مبتنی بر دستور! آقای صادق لاریجانی اما ما را سران فتنه می خواند لابد به این دلیل که رعایت قانون را مطالبه می کنیم و از ضرورت اجرای همه اصول قانون اساسی از جمله اصول 9 و 32 و 38 و 27 و99 که بر حقوق سیاسی و آزادی های مدنی تاکید دارد، سخن می گوییم. امید دارم که برادران آقای لاریجانی به ایشان یادآوری کنند که چگونه وقتی فردی توسط منافقین به شهادت می رسید موج خروشان مردم در مقابل منافقین به حرکت درمی آمد و در مجلس ختم او شرکت می کرد ، تا آقای لاریجانی دیروز را با امروز که با شرکت کنندگان در مراسم سالگرد شهید بهشتی، چنان برخوردی خشن و بی سابقه می شود، مقایسه نکند. آقای لاریجانی از سران فتنه سخن می گوید و آنها را با منافقین قیاس می گیرد. حال آنکه مگر می توان موج سه میلیونی معترضین در خیابانهای پایتخت که تنها شعارشان سکوت بود و صرفا به نتیجه انتخابات معترض و خواهان بازنگری بودند را منافق خواند؟ مگر می توان عملکرد چنین جنبش مدنی ای را که نسبتی با خشونت نداشت -اما از قضا بسیار خشونت دید- با عملکرد فرقه ای مقایسه کرد که کارش ترور و خون ریختن بود؟ عجبا که موج مردم را با اقلیتی منافق مقایسه می کنند و خودشان تجمع چند هزار نفری در حمایت از امام برگزار می کنند و اما مجوز تجمع به مخالفان نمی دهند تا در مقابل دوربین های رسانه ملی مشخص گردد که چه کسانی اقلیت هستند و چه کسانی اکثریت ؟ تجمع می گذارند و فرد بی شخصیت و ضعیف النفسی را می آورند و او برای مردم نطق می کند و حکم اعدام برای ما صادر می کند و بدینسان راه را برای ترور می گشایند و آنگاه منطق مسالمت جوی منتقدان خود را با منطق منافقین که فرقه ای اهل ترور بودند مقایسه می کنند. مردم را اقلیتی منافق می نامند اما برای مقابله با این اقلیت در روز 16 آذر با اتوبوس، دانشجویانی 15 ساله و 60 ساله و جمعیتی سازمان دهی شده به دانشگاه می برند. الله اعلم بالذات الامور! ای کاش آیت الله لاریجانی به جای چنین سخنانی سخیف و سیاسی کمی به وضعیت قضا و عدالت در کشور می پرداخت و پرونده کهریزک را سامان می داد و مرگ مشکوک پزشک وظیفه را پیگیری می کرد که درباره مرگش از از همه نوع علتی از غذای مسموم تا خودکشی و مرگ طبیعی و سکته قلبی، سخن گفته شده است و مردم حیرانند. ای کاش به جای این سخنان ایشان تحقیق می کرد که در زندان های جمهوری اسلامی بازجوها از چه ادبیاتی در بازجویی های خود استفاده می کنند؛ ادبیاتی که تازه آزادشدگان از زندان، بازگو می کنند و من اما شرح مفصل آن را برای فرصتی دیگر می گذارم. طرح چنین دیدگاههایی از سوی رئیس قوه قضائیه تنها یک نتیجه در برخواهد داشت و آن نیز چنین است که اگر افراد صالحی در دستگاه قضایی و زندانها حضور داشته باشند و بخواهند شرح آنچه از بی قانونی دیده اند را به ایشان منتقل کنند، نیز دچار لکنت زبان خواهند شد و حقیقت را به حکم مصلحت از ایشان پنهان خواهند ساخت. آقای لاریجانی در بخش دیگری از افاضات خود فرموده اند:«کسانی دختر فراری را فرزند شهید جلوه دادند و برایش مجلس ترحیم به پا کردند، همین سران فتنه بودند که پدر و مادر آن دختر را شهید اعلام کردند در حالی که اینگونه نبود....چیزهایی را به عنوان تجاوز در بازداشتگاهها مطرح کردند که کذب محض بود». جالب است که سعیده پورآقایی را در شیپور کرده اند و یک روز دادستان کل کشور ماجرای آن را بازگو می کند و یک روز رئیس قوه قضائیه و یک روز یک مقام دیگر و خلاصه این ماجرا را دست به دست می چرخانند. انگار که همه مستندات تجاوزها، سعیده پورآقایی بود و آن همه سندی که ما دادیم باد هوا بود و یک گوش آقایان در بود و یک گوش دیگرشان دروازه. و البته که ماجرای سعیده پورآقایی هم از آن ماجراها و صحنه سازی های مضحکی است که نمونه آن را در ماجرای قتل های زنجیره ای و ادعای بازداشت عده ای به اتهام طراحی انفجار حرم امام پیشتر دیده و تجربه کرده بودیم. خلافی می کنند و آن را می خواهند با خلافی دیگر پنهان کنند. شرح ماجرای سعیده پور آقایی داستانی تکراری است که دوباره نمی خواهم شرح کامل آن را بازگو کنم. همین حد اما بگویم که این سند بر خلاف دیگر سندهایی که اینجانب به کمیته تحقیق ارائه کردم، سندی بود که صرفا به صورت شفاهی مطرح شد و قرار ما بر این بود که در جلسه بعدی اسناد مشخص آن ارائه شود؛ من اما از آنجایی که متوجه شدم این ماجرا بوی صحنه سازی و تله گذاری می دهد و خبر کشته شدن و نشان دادن جنازه نیز توسط یکی از اعضای نهاد ریاست جمهوری- که نمی خواهم نام او را ببرم- به خانواده پورآقایی منتقل شده است، به کنه ماجرا پی بردم و در جلسه بعدی کمیته، خود پیش از دیگران و در آغاز جلسه به سست بودن این ماجرا اشاره کردم. جالب آنکه خواهر سعیده پورآقایی نیز که در همان زمان پیگیر ماجرا شده بود اکنون در توصیف ان سناریوی ساختگی چنین ادعا کرده است:«به عمد اطلاعات غلط به مادر سعیده داده شده بود و ایشان با توجه به علایمی که روی جسد دیده بود تصور می کرد که دخترش کشته شده است...شماره ای هم به او داده و از او خواسته بودند که با آنها در تماس باشد و هروقت او با این شماره تماس می گرفته این آقایان که ظاهرا ماموران امنیتی بوده اند به او می گفته اند:سعیده را فراموش کن و زینب وار تحمل کن.. و زمانی که من داشتم تحقیقات ام را انجام می دادم، پیش از آنکه سعیده را به تلویزیون بیاورند از سوی وزارت اطلاعات مرا احضار کردند و به من گفتند که: باید موضع ات را مشخص کنی. چند روز دیگر سعیده پیدا می شود و این قضیه کاملا تمام می شود». خواهر سعیده که امروز از ترس جان خود - همچون ابراهیم شریفی و ابراهیم مهتری- از کشور خارج شده است اکنون توضیح می دهد که تحت چه شرایطی سعیده و مادرش را برای مصاحبه در تلویزیون آماده کردند و این ماجرا از ابتدا با چه دروغ ها و صحنه سازی هایی همراه بوده است. آری ماجرای سعیده پورآقایی را بهانه کرده اند تا آن همه پیراهن حیایی که دریده شد را در لوای آن پنهان کنند. غافل از آنکه مگر می شود پنهان کرد حقیقت را با انداختن پارچه و پوششی بر آن؟ مردم شریف ایران آیت الله صادق لاریجانی بر این گمان است که جنبش مدنی و معترض امروز مردم ایران وابسته و قائم به شخص است و با حذف و کنار زدن مهدی کروبی یا میرحسین موسوی این حرکت می خوابد و سرکوب می شود. دیدیم که جمعی از خدمتگزاران این مملکت و انقلاب که سابقه وزارت و معاونت و نمایندگی مجلس در این کشور داشتند را نیز به همراه روزنامه نگاران و جمع زیادی از مردم با همین توهم، شبانه بازداشت کردند و به زندانها بردند و تحت فشار قرار دادند و دادگاه فرمایشی برگزار کردند و این جنبش اما نه تنها از حرکت بازنایستاد که بارورتر نیز شد. برای آنها گران است پذیرش این واقعیت که این جنبش، مبتنی بر حرکتی خودجوش است و بر اعتقاداتی راسخ شکل گرفته است. من نیز همیشه صرفا خدمتگزاری کوچک برای مردم بوده ام و خواهم بود و البته چنین سخنانی بی پایه و اساس، همچنانکه شما می دانید عزمم را در دفاع از حقوق مظلومان و کسانی که بر آنان ستم رفته است نه تنها سست ترنخواهد کرد که راسخ تر نیز خواهد کرد. صادق لاریجانی را ببین که گمان می کند با تهدید و ارعاب و سخن گفتن از پرونده در دستگاه قضایی، مهدی کروبی مرعوب می شود و از ترس زندان، تب می کند. خیر، مهدی کروبی بر سر پیمان خویش با مردم ایستاده است. والسلام مهدی کروبی |
آقای میر حسین! ما همه فرزندان تو هستیم Posted: 19 Dec 2009 04:20 PM PST هواداران جنبش سبز در واکنشی منحصر به فرد در واکنش به سخنان یک روحانی هوادار دولت و با تقبیح توهین به پیامبر مکرم اسلام از میر حسین موسوی خواستند که آنها به عنوان فرزندان خود بداند. به گزارش رویداد یکی از وبلاگ نویسان هوادار جنبش سبز در واکنش به سخنان توهین آمیز نوری همدانی نوشت: "بعد از توهین حامیان کودتا به مهندس میرحسین موسوی و سر دادن شعار "خامنه ای کوثر است، دشمن او ابتر است" که اشاره مستقیم به مهندس موسوی داشت و او را بخاطر نداشتن فرزند پسر ابتر و بدون دنباله خواندند، مخالفان غافل بودند که این شعارشان یادآور ناسزاهای کفار و مشرکین صدراسلام به رسول اعظم اسلام بود." این وبلاگ نویس در ادامه مطلبش تصریح کرد: "در همین راستا جمعی از حامیان مهندس موسوی در وب سایت "فرندفید" با تغییر نام کاربری خود و استفاده از پیشوند نام کوچک ایشان (میر) و نام فامیل موسوی از ایشان درخواست کردند تا آنها را فرزند خود بداند." لازم به ذکر است که این حرکت نمادین با استقبال بسیاری از کاربران اینترنت در ایران روبرو شده است. |
Posted: 19 Dec 2009 08:41 AM PST سید محمدرضا عالی پیام جایی که موج نیست، تلاطم برای چیست؟ وقتی که باده نیست، بگو خم برای چیست آن کس که دیر آمده است از همه جلوست دیگر شعار حق تقدم برای چیست؟ این جا همه از آخر صف می روند تو کوشش برای اول و دوم برای چیست ما سالهاست گوجهفرنگی نخوردهایم در حیرتم که نرخ تورم برای چیست وقتی مقدر است که آجر به جای نان پس داستان آدم و گندم برای چیست دنیا به کام هر چه سیهرو، سیاهباز دلواپسی مستر عمو تم برای چیست بر نیش، اقتضای طبیعت نموده حکم (1) فرق میان آدم و کژدم برای چیست هی دم تکان دهند که ثابت شود خرند ثابت شده خریتتان، دم برای چیست گویند راهها همه ختم به رم شود عشق است جمکران و قمش، رم برای چیست جای خدا نشسته نماینده ی خدا آن جا که آب هست، تیمم برای چیست پنداشتید راست بمانید تا ابد؟ پس آیهی «اذا دمروهم» برای چیست وقتی که رای، رای خداوندگار ماست دیگر حضور این همه مردم برای چیست چون اشک و آه و گریه نشان فضیلت است پس نیشتو ببند، تبسم برای چیست تا نیمسوز پاسخ فریاد ملت است از من نپرس این همه هیزم برای چیست آن قبلهای که جام جمت میدهد نشان عین سعادت است، توهم برای چیست سهمیهبندی است عدالت در این دیار تا سهم عدل هست، تظلم برای چیست تنها یکی لبش به سخن، مابقی خموش جایی که گوش هست، تکلم برای چیست از قول من بگو: عمو سبزی فروش شهر جرم است رنگ سبز... (آخ ببخشید این یک بیت را ،چون استثنائا سیاسی شد، میخواستم حذف کنم؛ یادم رفت. لطفن نخوانیدش) خورده است تخم مردی و مردانگی ملخ چون مرد نیست، این همه خانم برای چیست هالو بگو برای چه هی فحش میدهی؟ پس واژهی سلامن علیکم برای چیست؟ 1- نیش عقرب نه از ره کین است/ اقتضای طبیعتش این است منبع : افاضات آقای هالو |
اسماعیل و محمد خوربک صحابه آزاد شد Posted: 19 Dec 2009 09:00 AM PST اسماعیل صحابه و محمد خوربک از اعضای شاخه جوانان جبهه مشارکت ایران و عضو گروه جوانان حامی خاتمی و میر حسین موسوی (گروه 88) آزاد شدند. به گزارش خبرنگار رویداد آقای صحابه و خوربک در مراسم دعای کمیلی که برای آزادی سید شهاب الدین طباطبایی ، رئیس گروه 88، و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت برگزار شد، دستگیر شده بودند. |
درگیری نیروهای انتظامی با اهالی یک روستا در کردستان Posted: 19 Dec 2009 04:56 AM PST طی درگیری میان نیروهای انتظامی و مردم روستای حسینی دهگلان در استان کردستان دهها تن مضروب و 5 نفر از اهالی این روستا بازداشت شدند. به گزارس تارنمای دیده بان حقوق بشر کردستان صبح روز چهارشنبه 25 آذر ماه تعدادی از مأموران نیروی انتظامی به قصد تصرف بخشی از زمینهای کشاورزی روستای حسینی به نفع شخصی که مدعی مالکیت بر این اراضی میباشد وارد این روستا در 3 کیلومتری شهر دهگلان شدند. تلاش نیروهای انتظامی برای خلع ید از کشاورزان منجر به بروز درگیری بین طرفین گردید. در این درگیریها دهها تن مضروب شدند که تعدادی از آنان زنان و مردان سالخورده بودند. همچنین مأموران انتظامی اقدام به بازداشت 5 نفر از معترضان کردند. نام 3 تن از بازداشت شدگان رامین فتاحی، رضا آیینی و ایوب فلاحی است. یکی از شاهدان عینی که خود اهل روستای مزبور است در این مورد به تارنمای دیدهبان حقوق بشر کردستان گفته است: "ساعت 8 صبح چهارشنبه 25 آذر بیش از 300 مأمور نیروی انتظامی مجهز به باتوم و گاز اشک آور با چندین دستگاه مینی بوس و تویتا وارد روستا شدند. اهالی روستا با اطلاع از قصد آنان برای تصرف زمینهای کشاورزیشان خواستند تا مانع از این اقدام شوند. مرد و زن در مسیر حرکت ماشینهای نظامی صف کشیدند تا از این طریق از پیش روی آنان جلوگیری کنند. اما مأموران با استفاده از باتوم و گاز اشک آور به مردم حمله کردند. مردم نیز به دفاع از خود پرداختند. این درگیریها تا ظهر ادامه یافت. تعداد زیادی مضروب شدند و نهایتاً 5 نفر را بازداشت کردند." وی در رابطه با علت حضور نیروهای انتظامی در روستای حسینی و دلیل اقدام آنان برای تصرف زمینهای کشاورزی این روستا چنین گفت: "وارث خان پیشین این روستا مدعی مالکیت بر بخش زیادی از زمینهای کشاورزی روستا است. در حالی که بعد از انقلاب و برافتادن نظام خانی در روستاها تمام این زمینها به نام افرادی که سالهای طولانی روی آنها کار کرده بودند سند خورده است. در حال حاضر منبع درآمد 36 خانوار از طریق کشت و کار روی این زمینها تأمین میشود. اخیراً فرد مذکور با ادعای مالکیت بر بخشی از زمینهای کشاورزی این روستا بر علیه زمین داران اقامهی دعوا کرده است. تا کنون هیچ چیزی از طریق دادگاه به نفع وی ثابت نشده است. ولی طی مدت اخیر این فرد با استفاده از نفوذی که در دستگاههای دولتی دارد توانسته است بر کشاورزان این روستا برای تخلیه زمینها فشار آورد." اهالی روستای حسینی دهگلان با ابراز اعتراض نسبت به آن چه لشکرکشی نیروهای نظامی به روستای خود عنوان کردهاند خواستار پیگیری مراجع دولتی و قضایی شهر دهگلان و استان کردستان در این مورد و آزادی بازداشت شدگان و رفع خسارات مالی و جانی از حادثه دیدگان شدهاند. |
رضازاده سرپرست فدراسيون وزنهبرداری شد Posted: 19 Dec 2009 06:43 AM PST اخبار دریافتی حكایت از آن دارد كه مدیر محروم تیمهای ملی وزنه برداری به عنوان سرپرستی فدراسیون منصوب شده است. رضازاده از حامیان محمود احمدی نژاد در انتخابات اخیر ریاست جمهوری بود. به گزارش خبرگزاری فارس پس از ناكامی تیم ملی وزنهبرداری در مسابقات جهانی كرهجنوبی، شرایط در فدراسیون حساستر از قبل شد و در روزهای اخیر، درباره سرپرستی این فدراسیون شایعات زیادی منتشر شد. حسین رضازاده، مدیر تیمهای ملی، پیش از برگزاری مجمع فدراسیون، حكم سرپرستی خود را دریافت كرده و روز دوشنبه پس از نشست اعضای كمیته فنی به ریاست بهرام افشارزاده، این خبر به صورت رسمی اعلام خواهد شد. تا كنون مسئولان سازمان فدراسیون این خبر را تائید نكردهاند و درباره حكم رضازاده به عنوان سرپرست فدراسیون نیز واكنشی نشان ندادند. روابط عمومی فدراسیون با وجود عدم تائید این خبر از تكذیب آن نیز خودداری كرد و به نظر میرسد اعلام رسمی خبر سرپرستی رضازاده تا 2 روز دیگر به طور رسمی تائید خواهد شد. این در حالی است كه دوپینگ برخی اعضای تیمهای ملی وزنهبرداری در مسابقات جهانی موجب شد تا بر اساس قوانین فدراسیون جهانی و تصمیم كمیته فنی فدراسیون ایران، كادر فنی كه رضازاده هدایت آن را برعهده داشت، برای همیشه محروم شود. اما به دلایلی كه تاكنون نامشخص است، از حضور وی در راس هرم مدیریتی فدراسیون میگویند. |
قتل عمد حداقل سه نفر در زندان کهریزک محرز شد Posted: 19 Dec 2009 03:40 PM PST سازمان قضایی نیروهای مسلح در بیانیه ای اعلام کرد "ضرب و جرح، علت درگذشت بازداشت شدگان كهریزک بوده است. بازداشتگاه کهریزک فاقد استاندارهای لازم برای نگهداری متهمین بوده و برخوردهای ناهنجار و تنبیهات بدنی مامورین نیز این شرایط بد را تشدید کرده است." به گزارش خبرنگار رویداد سازمان قضایی نیروهای مسلح با صدور اطلاعیهای توضیحاتی را در خصوص پرونده كهریزك ارائه كرد. متن این اطلاعیه بدین شرح است: ضمن عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن ایام سوگواری سیدالشهدا(ع) و یاران باوفایش، به اطلاع میرساند، پرونده بازداشتگاه کهریزک با صدور کیفرخواست علیه 12 متهم به دادگاه ارسال گردید. براساس تحقیقات به عمل آمده، به دنبال وقوع حوادث و ناآرامیهای پس از انتخابات، از تاریخ 25/3/1388 تا 3/4/1388 تعداد 23 متهم و در تاریخ 19/4/1388 تعداد 145 متهم با دستور مقام قضایی با بازداشتگاه کهریزک اعزام میشوند. در پی وصول گزارشهایی مبنی بر نقض حقوق شهروندی منجر به فوت سه نفر از متهمان بازداشتگاه مذکور، مقام معظم رهبری دستور تعطیلی بازداشتگاه کهریزک و برخورد دقیق و قانونی با عوامل تعرض به حقوق شهروندی را صادر و در این خصوص هیات ویژه دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی تحقیقاتی را آغاز میکند. با پیشنهاد این هیات و گزارش هیات نظارت و بازرسی حقوق شهروندی قوه قضائیه و دستور مقامات عالی قضایی، پروندهای در دادسرای نظامی تهران تشکیل میشود که آخرین نتایج رسیدگی به این پرونده پس از 4 ماه تحقیقات مداوم و پیگیر، به شرح ذیل به اطلاع مردم شریف ایران میرسد. 1- پس از ارجاع پرونده به شعبه اول بازپرسی دادسرای نظامی تهران، با همکاری ضابطین قضایی بررسیهای جامعی در این ارتباط آغاز و بخشهای مختلف بازداشتگاه کهریزک مورد بازدید و بازرسی دادستان نظامی تهران و قاضی پرونده قرار میگیرد. در ادامه با اخذ لیست کامل اسامی متهمان اعزامی به بازداشتگاه کهریزک در جریان حوادث بعد از انتخابات، تمامی آنان شناسایی و 98 نفر شکایت خود را به دادسرای نظامی تهران اعلام میکنند و مصدومان به پزشکی قانونی معرفی میشوند. 2- در روند رسیدگی به پرونده، با تدبیر دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی و پرداخت خسارت و دلجویی از شاکیان، در نهایت تعداد 51 نفر از آنان، رضایت خود را اعلام مینمایند. 3- به دلیل جان باختن 3 نفر از بازداشتشدگان، به نامهای مرحوم محسن روحالامینی، مرحوم امیر جوادیفر و مرحوم محمد کامرانی و شکایت اولیاء دم، تحقیقات جامعی در این خصوص از متهمان، شهود و مطلعین صورت گرفت و از پزشکی قانونی خواسته شد که با توجه به معاینه اجساد، ضمن اخذ نظر هیات تخصصی پزشکی قانونی، نظر خود را درباره علت تامه فوت آنان اعلام نماید. پزشکی قانونی در نظریه خود ضمن رد فوت نامبردگان به لحاظ ابتلاء به بیماری مننژیت، با تایید وجود آثار متعدد ضرب و جرح بر روی اجساد، علت درگذشت متوفیان را مجموع صدمات وارده اعلام مینماید. 4- تحقیقات به عمل آمده نشان میدهد؛ بازداشتگاه کهریزک از شرایط نامناسبی به لحاظ زیستی، بهداشتی و تغذیه برخوردار بوده و شکات نیز بدون رسیدگیهای لازم پزشکی در کنار برخی افراد سابقهدار و شرور نگهداری میشدند و به دلیل ظرفیت محدود بازداشتگاه، تعداد زیادی از دستگیرشدگان در فضایی محدود و وضعیتی سخت، ایام بازداشت خود را سپری کردهاند. در مجموع بازداشتگاه کهریزک فاقد استاندارهای لازم برای نگهداری متهمین بوده و برخوردهای ناهنجار و تنبیهات بدنی مامورین نیز این شرایط بد را تشدید کرده است. 5- پس از تحقیقات اولیه، عوامل دخیل در پرونده به عنوان متهم به دادسرای نظامی احضار و از آنان بازجویی به عمل آمده و تا پایان تحقیقات در مجموع 22 نفر از ردهها و قسمتهای مختلف نیروی انتظامی و افراد مرتبط، به عنوان متهم تحت تعقیب قرار گرفتهاند. 6- دادسرای نظامی تهران در نهایت پس از تحقیقات جامع، با توجه به اقاریر و اظهارات متهمان، گواهی شهود، مدارک و اسناد موجود، اظهارات شکات و مطلعین، معاینه محل وقوع جرم، استعلامات متعدد از مراجع ذیربط، نظریات پزشکی قانونی در خصوص چگونگی و میزان جراحات و صدمات وارده به شاکیان و علل فوت متوفیان، مواجهه حضوری و سایر قرائن موجود، در مجموع 12 نفر از متهمان را مجرم شناخته و در خصوص آنان کیفرخواست صادر و نسبت به سایر متهمان حسب مورد، قرار منع پیگرد و موقوفی تعقیب صادر نموده است. 7- براساس مدارک و شواهد موجود و نظریات پزشکی قانونی، دادسرای نظامی تهران جان باختن مرحوم محسن روحالامینی، مرحوم امیر جوادیفر و مرحوم محمد کامرانی را به استناد بند «ب» ماده 206 «قانون مجازات اسلامی» از مصادیق قتل عمد تشخیص داده و در همین ارتباط از دادگاه نظامی برای 3 نفر از متهمان شاغل در بازداشتگاه کهریزک به اتهام مشارکت در ایراد ضرب و جرح منجر به قتل عمد سه نفر، درخواست مجازات نموده است. 8- سایر اتهامات منتسب به متهمانی که پرودنه آنان منتهی به صدور کیفرخواست در دادسرای نظامی شده، عبارت است از: -آمریت و مشارکت در ایراد ضرب و جرح و اهانت به شکات. -محروم کردن بازداشتشدگان از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی موضوع ماده واحده قانون احترام به آزادیهای مشروع. -بیمبالاتی و عدم رعایت نظامات دولتی در ارتباط با امور خدمتی منجر به تلفات جانی و صدمات بدنی به دلیل عدم مدیریت و نظارت لازم بر بازداشتگاه. -آمریت و مشارکت در گزارش خلاف واقع در خصوص علت و نحوه در گذشت سه تن از متهمان بازداشتی در کهریزک. لازم به ذکر است که سازمان قضایی نیروهای مسلح مطابق با مقررات قانونی، پس از صدور حکم قطعی، اسامی متهمان را اعلام خواهد کرد. در پایان لازم است از مقامات عالیرتبه نظام، هیات سه نفر قوه قضائیه، هیات ویژه دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، اعضای کمیته ویژه مجلس شورای اسلامی، اصحاب رسانه و مردم صبور و شریف ایران و تمامی کسانی که با رهنمودها و همکاریهای خود دادسرای نظامی تهران را در رسیدگی به این پرونده یاری نمودند، تشکر نماییم. امید است که این همکاریها تا پایان رسیدگی به این پرونده ادامه داشته باشد. اطلاعات تکمیلی در خصوص نحوه برگزاری و زمان تشکیل اولین جلسه دادگاه متهمان پرونده، متعاقبا اعلام خواهد شد. |
آقای رامین! دلقک آن کسی است که شکلک واقعیت را در می آورد Posted: 19 Dec 2009 04:47 AM PST ثمینا رستگاری محمد علی رامین از آن دسته افرادیست است که 4 سال پیش با به قدرت رسیدن احمدی نژاد سیاستمدار شدند، همان کسی که انکارهولوکاست را روی میز احمدی نژاد گذاشت. اولین دیدار من با ایشان در سمینار هولوکاست بود سمیناری که نئونازی ها و کوکلس کلانهای نژاد پرست را در ایران جمع کرده بودند. در ملاقات بعدی من خبرنگار شرق شدم و ایشان مشاور آقای احمد ی نژاد. چند روز پیش ایشان به روزنامه ما آمد این بار در کسوت مشاور مطبوعاتی دولت "بعد از نهم "!!.و با دیدن من گفت هنوز هم در روزنامه شرق کار میکنید؟ گفتم روزنامه شرق 2 سال پیش توقیف شد. پرسید چرا هر روزنامه ای که شما میروید توقیف میشود؟ این سوال خود من هم بود. ایشان در روزنامه ما با خوشرویی تمام شیرینی به دست وارد تحریریه شد ؛ اما با عصبانیتی زیاد روزنامه ما را ترک کرد. اما روز بعد دوباره برگشت تا به دوستان من بگوید به آنها هیچ توهینی نکرده و مخاطب حرفهایش فقط من بوده ام . چرا؟ میخواست دوستانم را از درد توهینی که به آنها شده بود برهاند ؟ میخواست سوء تفاهم آنها را برطرف کند ؟ اما حرفهای من به او چه بود ؟ او در تحریریه ما که سردبیر ش 4 ماه است در زندان است ایستاد و برای ما از آزادی سخن گفت و اینکه چرا تیراژ روزنامه های ما فقط چند هزار است و چند میلیون نیست. او به ما گفت مردمی که به میرحسین رای دادند به این دلیل بود که او با بی صداقتی خود را سرباز ولایت معرفی کرد، در حالیکه اینگونه نبود. رامین به ما گفت که او اولین اصلاح طلب ایرانی است و زمانی که خاتمی غربزده بوده او اصلاح طلب بوده است. او در چشمان ما نگاه کرد و گفت حکومت باید امنیت و معیشت شمارا تضمین کند و روزنامه های ما فقط آنگاه توقیف میشوند که قانون را زیر پا گذاشته باشیم. او از ما خواست فرهیخته باشیم چرا که ایرانی فرهیخته است به این دلیل که اسلام آورده است و اگر ما حرف دل این مردم مسلمان را نزنیم تیراژهایمان همیشه پایین خواهد ماند . رامین همه این حرفها را زد. ما چه باید میگفتیم؟ باید میپذیرفتیم مشاور مطبوعاتی وزیر ارشاد دولتی که همه چیزش مورد پرسش است بیاید و با لبخندی بر لب ازوجود آزادی در ایران حرف بزند؟ همانطور که احمدی نژاد در کلمبیا از آزادی حرف زده بود اما نه ! ما روی صندلی های کلمبیا ننشسته بودیم و بر خلاف پندار آقای رامین نه از غرب پول میگیریم و نه قصد مهاجرت به غرب را داریم . باید سکوت میکردیم ؟ آن وقت تکلیف اصولمان چه میشد؟ تکلیف باورهایی که سبزمان کرده است. اگر سکوت میکردیم به خود وفادار مانده بودیم؟ میایستادیم و شیرینی هایی که رامین آورده بود میخوردیم و کام تلخمان را شیرین میکردیم ؟ نه ما سکوت نکردیم و گفتیم و پرسیدیم آقای رامین از کجا آمده ای که از هیچ چیز خبر نداری خبر نداری در خیابانها چه گذشته است؟ خبر نداری روزنامه نگاران و فعالان سیاسی در زندانند ؟ آقای رامین چگونه میتوانی کنار دیواری بایستی که روی آن عکس سردبیر سابق ما هنوز هست و برای ما از آزادی و قانون حرف بزنی آقای رامین کجا ایستاده ای ؟ در این پرسش ها جز تلخی و درد هیچ نبود اما رامین روبه سر دبیر ما کرد و گفت آقای رییس شما در اینجا یک مشت دلقک جمع کرده اید! خانم! شما به جرم توهین به نظام باید محاکمه شوی هرکس در مقابل نظام بایستد گردنش را خرد میکنیم . این همان رامینی بود که 15 دقیقه پیش به ما شیرینی تعارف کرد ه بود! او با ناراحتی رفت و فردا یش دوباره آمد تا تاکید کند این حرفها را فقط به یک نفر زده و نه به همه . اما آقای رامین خوب میدانی که این سوالها فقط سئوال آن یک نفر نیست خوب میدانی که این درد در دل میلیونها ایرانی خانه کرده اما فقط میتوانی توهین کنی و تهدید کنی چرا که از سیاست فقط همین دو را میدانی . آقای رامین تو از بغض من خنده ات گرفت؟ عالیجناب چگونه توانستی درد ما را ببینی و بگویی شما یک مشت دلقکید؟ دلقک ماییم که ایستاده ایم و برای آزادی کشورمان مبارزه میکنیم یا آن کسی که ما را به بند میکشد توهین میکند و در مقابل روح بیدار شده یک ملت رجز میخواند ؟ دلقک آن کسی است که حقارتش را در برابر این همه جوانه سبز نمیبیند و نمیفهد آنجایی که ایستاده جای او نیست. دلقک آن کسی است که ایرانی را در مقابل دنیا شرمسار میکند . دلقک آن کسی است که انقلاب بزرگ 57 را در قاب تنگ خیال خودش تفسیر میکند و نمی فهمد و نمی داند که ایرانی میخواهد آزاد باشد . دلقک آن کسی است که نجابت یک ملت شرمسارش نمیکند، گستاخش میکند. دلقک آن کسی است که 16 آذر دیوار های دانشگاه تهران را باند پیچی میکند . دلقک آن کسیست که روز قدس مردم را کتک میزند و همزمان پشت تریبونها میگوید در فلسطین مردم بی دفاع را میزنند! دلقک آنکسی است که پول نفت را به جای آنکه وسیله رفاه مردم کند ابزار تهدیدشان کرده است . آقای رامین به ما گفتی و فردایش تاکید کردی که فقط به من گفتی که باید محاکمه شوم و گردنم خرد شود . اشکالی ندارد آقای رامین! مگر خون من از دوستانم که در دادگاه نشاندید و میخواهید 6 سال و 8 سال و 9 سال در زندان نگه دارید رنگینتر است ؟ اشکالی ندارد آقای رامین ! مگر فکر کردی که ما در قدرت!! شما شک داریم؟ مگر من نمی دانم 2 فرزند عبداالهک مومنی ماههاست که منتظر پدرشان هستند و وقتی به آنها میگویم پدرتان خیلی زود بر میگردد؛ به من میگویند زود یعنی 8 سال؟ آقای رامین فکر کردی کسی مشکوک است به توانایی شما در برگزاری محاکمه های نمایشی؟ نه آقا تلویزیون همه اش را نشان داد ! همه دیدیم که نبوی را و تاجزاده و امین زاده و رمضانزاده را چگونه محاکمه کردید ما که یکه و تنهاییم و به قول شما هر روزنامه ای که میرویم توقیف میشود. آقای رامین ما از تهدیدهای شما نترسیدیم از اینکه محاکمه شویم و گردنمان خرد شود اما شما از سوالهای ما ترسیدید و به همین دلیل اینگونه عنان صبرتان از کف رفت. اما نترس آقای رامین در پیروزی ما شما هم شکست نمیخوری شما هم میتوانی بمانی و در جایی یهودکشی نازیها را انکار کنی. آقای رامین نگو که ما در مقابل نظام ایستاده ایم؛ همین امروز فرزندان امام و نظام میگویند شما در مقابل نظام ایستاده اید نه ما روزنامه نگاران، نه ما آزادیخواهان. آقای رامین اشتباه نکن ما نه از غربی ها پول میگیریم نه به آنها پناه خواهیم برد. باور کن که ما میمانیم ،صاحب این خانه ماییم ،ما میمانیم حتی اگر گردنهایمان خرد شود. میمانیم "میمیریم اما ذلت نمیپذیریم ". میمانیم تا کسی فرزندانمان را از خانه بیرون نکند . آقای رامین اندکی در خیابان راه بروید به مردم نگاه کنید دیوار ها را ببین و بخوان شاید هنوز بتوانی حرف مرا باور کنید تا فرصت هست باور کن . میدانم خنده ات میگیرد تا فرصت هست بخند. |
کیهان: جامعه متوسط ایرانی فهمیده است که موسوی دروغ میگوید Posted: 19 Dec 2009 03:25 AM PST روزنامه کیهان در سرمقاله روز شنبه خود با عنوان "این ده روز" به قلم مهدی محمدی نوشت: "طبقه متوسط جامعه ایران خیلی زود و بلکه در همان یکی دو ماه بعد از انتخابات فهمید که موسوی در مورد انقلابی، خط امامی و قانونگرا بودن خود دروغ میگوید و اساسا اعتقادی به این مفاهیم ندارد. این وضعیت بحرانی را به وجود آورد که باید آن را «بحران ایدئولوژی و اعتبار» نامید." کیهان افزود: "این بخش از جامعه ایرانی در زمانی بین 4 تا 5 ماه دریافت که کل داستان تقلب در انتخابات ریاست جمهوری هم دروغی بیش نیست و نظام، رای موسوی را چنان که بوده خوانده است. این وضعیت به وجود آورنده پدیده ای است که می توان آن را «بحران آگاهی» خواند." در بخش دیگری از این سرمقاله آمده است: "آن بخش از سرمایه رای موسوی در تهران که چند باری حضور در خیابان را تجربه کرده بود به سرعت دریافت نظام مستحکمتر از آن است که بتوان با این روشها از آن امتیازی گرفت و این درک و دریافت وضعیتی را به وجود آورد که میتوان آن را "بحران نتیجه" خواند به این معنا که دیگر کمتر کسی باقی مانده بود که به نتیجه بخش بودن این حرکات امیدی داشته باشد. پس از گرایش تحرکات خیابانی به سمت آشوب، برخورد قاطع نظام با آشوبگران در چند مرحله، به بروز "بحران اراده" در میان آنها منجر شد و نهایتا پس از چند ماه فتنه گری با تمام توان، حامیان جریان فتنه درون حکومت به ناتوانی خود در تاثیرگذاری بر اراده سطوح بالای نظام پی بردند و همین باعث شد برخی از آنها منفعل شوند و برخی دیگر نغمه آشتی و سازش سر دهند." |
عفو بین الملل خواهان آزادی مجید توکلی شد Posted: 19 Dec 2009 02:49 AM PST سازمان عفو بین الملل خواهان آزادی مجید توکلی، از رهبران دانشجویی که در بازداشت به سر می برد، شده است. مجید توکلی در تجمع اعتراضی روز دانشجو در دانشگاه امیر کبیر بازداشت شد. مجید توکلی، دانشجوی اخراجی دانشگاه امیر کبیر و عضو سابق انجمن اسلامی این دانشگاه است که روز ۱۶ آذر در تجمع اعتراضی دانشجویان در این دانشگاه سخنرانی کرد و بعد از خروج از دانشگاه بازداشت شد. به دنبال این بازداشت، تصاویری از آقای توکلی با حجاب زنانه نشان داده شد که عفو بین الملل می گوید برای تحقیر او صورت گرفت. انتشار عکس مجید توکلی با چادر واکنش های گسترده ای از جانب مخالفان دولت ایران در پی داشت. ساعاتی بعد از بازداشت مجید توکلی، خبرگزاری های فارس که به سپاه پاسداران نزدیک است و ایرنا، خبرگزاری رسمی دولت ایران با انتشار عکس هایی از آقای توکلی که مقنعه آبی و چادر سیاه بر سر داشت ادعا کردند که او بعد از سخنرانی اش با پوشیدن این لباس قصد فرار از دانشگاه را داشته است. تعداد زیادی از مردان حامی جنبش اعتراضی موسوم به جنبش سبز، با بر سر کردن حجاب و انتشار عکس هایشان با آقای توکلی اعلام همبستگی کردند. پیام آنها این بود که حجاب زنانه را مایه تحقیر نمی دانند که انتشار عکس های مجید توکلی با حجاب زنانه باعث تحقیر او شود. به گزارش بی بی سیعفو بین الملل می گوید بر روی بسیاری از این تصاویر، شعار "ما همه مجید هستیم" دیده می شد. این سازمان حقوق بشری می گوید از محل نگهداری آقای توکلی اطلاعی در دست نیست و او در معرض شکنجه و سایر بدرفتاری ها است. برادر مجید توکلی در همین باره به بی بی سی فارسی گفته است که با گذشت بیش از ده روز از بازداشت او، خانواده اش هیچ خبری از نهاد بازداشت کننده و محل بازداشت آقای توکلی ندارند. عفو بین الملل می گوید بر این باور است که آقای توکلی یک زندانی عقیدتی است که تنها به خاطر استفاده مسالمت آمیز از حقوق قانونی خود مانند آزادی بیان بازداشت شده است. حسیبه حاج سهراوی، معاون بخش خاورمیانه و شمال آفریقای عفو بین الملل، گفته است که مقامات ایران باید فورا و بدون قید و شرط مجید توکلی و سایر دانشجویان بازداشت شده را آزاد کنند. |
Posted: 19 Dec 2009 05:33 AM PST محمد نوری زاد نویسنده سابق روزنامه کیهان و از منتقدان دولت احمدی نژاد به جرم توهین به ریاست قوه قضائیه توسط پلیس امنیت احضار شده است. وی هفته گذشته مطلبی انتقادی با عنوان "سقوط قاضی القضات شهر" درباره سخنان صادق لاریجانی نوشته بود. به گزارش خبرنگار رویداد این مستند ساز در وبلاگش نوشته است: "نیم ساعت پیش دوستی از پلیس امنیت که خود را سروان شایسته می نامید تماس گرفت که : شما را احضار کرده اند . فردا ساعت هشت و نیم صبح منتظرتان هستم . صدای مهربان او را بجای آوردم . او ، سال پیش نیز مرا بجرم توهین به مراجع فراخوانده و به دادسرا فرستاده بود." آقای نوری زاد در ادمه می افزاید: "پرسیدم این بار به چه جرمی ؟ خندید و گفت : بجرم توهین به رییس قوه قضاییه. دانستم که واژه "پردمه " کار دستم داده. راستی مگر قرار نبوده و نیست که اکسیژن قاضیان عدالت باشد ؟ ما کجا راه تنفس قاضی القضات شهر را بند آورده ایم مگر ؟" - لینک مطلب : سقوط قاضی القضات شهر ، محمد نوری زاد |
احتمال محرومیت پاس همدان توسط فیفا Posted: 19 Dec 2009 05:46 AM PST یکی از بازیکنان تیم پاس همدان اعلام کرد که از همه مردم ایران و خصوصا خانواده های کشته شدگان حوادث پس از انتخابات برای درج این شعار عذر خواهی می نماید. به گزارش خبرنگار رویداد در بازی روز جمعه تیم های پرسپولیس و پاس همدان ، روی پیراهم بازیکنان این تیم شعار "سبز فقط سبز علی ؛ رهبر فقط سید علی" درج شده بود در حالی که این اقدام خلاف قوانین فیفا که استفاده از شعارهای سیاسی و مذهبی را ممنوع کرده است می باشد. این اقدام چندین بار نیز تکرار شده است به طوری که در بازی هفته قبل پاس همدان شعار "لبیک یا خامنه ای" استفاده شده بود. بر همین اساس این احتمال وجود دارد که فدراسیون جهانی فوتبال فیفا این تیم را با محرومیت هایی روبرو سازد. یکی از بازیکنان تیم پاس به خبرنگار رویداد گفت:" اکثر بچه های تیم از این شعار راضی نبودند اما تیم ما زیر نظر نیروی انتظامی است و مدیران تیم تصمیم گرفتند که این کار صورت بگیرد. با این وجود چند نفر از بچه های پیشنهاد دادند بازی با این پیراهن را تحریم کنیم اما خوب شرایط جوری نیست که بشوند این کار را کرد. حتما با ما برخورد میشد و ما بیشتر از خودمان نگران خانواده هایمان هستیم." این بازیکن افزود:"من از طرف خودم و اکثریت بچه های تیم و کادر فنی از همه مردم ایران و مخصوصا خانواده کسانی که در حوادث پس از انتخابات کشته شده اند عذر خواهی می کنم." در اتفاقی دیگر جمعی از کاربران اینترنت با ارسال نامه های الکترونیک به قدراسیون جهانی فوتبال فیفا خواستار تنبیه تیم فوتبال پاس همدان شده اند. همچنین این اقدام تیم پاس بازتاب های منفی گسترده ای در سطح جامعه داشته است. تیم پاس در بازی دیروز با نتیجه یک بر صفر از تیم پرسپولیس تهران شکست خورد. |
کامیون های چینی با طعم لبوی وطنی Posted: 19 Dec 2009 03:34 AM PST مدیرعامل سایپادیزل در مورد کامیونهای T300 چینی استدلال کرد چون 50 درصد از سهام دانگفنگ (کامیونساز چینی) متعلق به نیسان دیزل ژاپن میباشد بنابراین ایرادی ندارد اگر به خریداران گفته شده این کامیونها ژاپنی هستند! به گزارش تارنمای خبر آنلاین جشن تفاهمنامه سایپادیزل و دانگفنگ چین و یا جشن ورود پانصدمین کامیون دانگفنگ مونتاژ شده در خطوط سایپا و یا نامی دیگر عنوان برنامهای بود که در آن از سفیر چین تا استاندار تهران و از نمایندگان مجلس تا انبوه مدیران گروه سایپا (و دانگفنگ) در محلی که زمانی متعلق به کفش ملی بود و اینک در تملک گروه سایپاست، در حدود کیلومتر 17 جاده قدیم چهارشنبه شب برگزار شد. اینکه این جشن با توجه به راهاندازی خط در 10 مهر، چرا اینک برگزار میشود، شاید به نیاز تبلیغاتی سایپادیزل برگردد که به علت فروش نسل اول کامیونهای چینی با نام ژاپنی اعتراضات گستردهای را به وجود آورد مخصوصا آنکه کیفیت بد این کامیونها باعث تجمعاتی نیز شد که از مقابل سایپادیزل تا اخیرا جلوی مجلس ادامه داشت و در جلسه رای اعتماد به محرابیان نیز مطرح شد. ملک مدیرعامل سایپادیزل در مورد کامیونهای T300 چینی استدلال کرد چون 50 درصد از سهام دانگفنگ (کامیونساز چینی) متعلق به نیسان دیزل ژاپن میباشد بنابراین ایرادی ندارد اگر به خریداران گفته شده این کامیونها ژاپنی هستند! در این مدت فقط برای فروش 2400 دستگاه کامیون D300 و T300 به مبلغ 20 میلیارد تومان، 24 میلیارد تومان برای گارانتی این نوع محصولات از طرف سایپادیزل هزینه شد. برای فروش این کامیونها هیچگاه عذرخواهی نشد. این داستان همزمان با رویگردانی خریداران از سایپادیزل، این شرکت را در بدترین شرایط تولید و فروش قرار داد و ایرانخودرو دیزل و بهمندیزل سهم بازار را از آن خود کردند. دوران جدید هماینک 13 هزار دستگاه از این کامیونها در حال تردد در کشور است. روز چهارشنبه پانصدمین کامیون از این خانواده که به صورت CKD وارد و در خطوط سایپادیزل مونتاژ شده بود به بازار عرضه شد. در 18 مهر امسال با تغییر نگاه سایپادیزل به این همکاری، داخلی شدن این کامیون با هدف 34 درصد ساخت داخل آغاز شد. در همین مدت نمره منفی 217- که متعلق به کامیونهای وارداتی بود به 60- رسیده و هدف 40- برای آن در نظر گرفته شده است. تلاش سایپادیزل و شخص ملک از این جشن برای اعلام دور جدید فعالیتها و کامیونی که «البرز» نام گرفته شاید تقاضای فراموش کردن گذشته و گرفتن زمان برای بهبود شرایط باشد چنانچه ملک در کنفرانس خبری که با جیانگگو، قائممقام شرکت کامیونهای دانگفنگ داشت با توجه به نوسازی ناوگان فرسوده و همچنین فروش خوب عید غدیر اظهار امیدواری کرد سال آینده 8000 هزار از این کامیونها که کل ظرفیت خط است تولید و واگذار شود. از سماور ذغالی تا لبوی داغ از حاشیههای جالب این جشن، پذیرایی با لبوی داغ روی یک چهار چرخ قدیمی بود که توجه بسیاری را به خود جلب میکرد. همچنین ردیف سماورهای زغالی و چایی که با استکان و نعلبکی به حاضران داده میشد آنقدر توجه مهمانان چینی را به خود جلب کرده بود که بارها از این قسمت سنتی عکس گرفتند. نعمتا... پوستیندوز مدیرعامل گروه سایپا از حاضرین این برنامه بود. از او از آن جهت که پلههای ترقی را در سایپا طی کرده و سپس به مدیرعاملی گروه رسیده است به عنوان انتخاب ناب یاد میشود. وی البته همچنان عضو هیات مدیره نیست و همین انتقادات بسیاری برانگیخته است. ملک که روزگاری رقیب وی در مدیرعامل شدن بود و به تازگی چند سمت دولتی در وزارت صنایع نیز گرفته است در این رابطه و در حاشیه نشست خبری با سوال غافل گیرانهای مواجه شد. وی که با وزیر صنایع رابطه خوبی دارد و عضو هیات مدیره گروه هم هست در برابر این سوال و پس از مکثی کوتاه با گفتن "چرا" از حضور پوستیندوز در هیات مدیره استقبال کرد. |
Posted: 19 Dec 2009 05:24 AM PST میم باران امشب بعد از آن گفتگوی کوتاهی که داشتیم هر چه کردم خوابم نبرد. چند روزی بود که نسبت به چند ماه قبل حال بهتری داشتم اما این گفتگو مرا به حال و هوای 5 ماه پیش برد و بی خوابی به سرم زد، گریستم، تا صبح بیدار ماندم و این چند خط را برای شما نوشتم. اینکه چرا تصمیم گرفتم نامه ای به این شکل برایتان بنویسم برای این بود که شاید فضای حاکم در حضور شما مانع گفتن برخی مطالب شود. در هر صورت امیدورام لحن نامه خاطرتان را مکدر نسازد چرا که به فرموده ی ائمه معصومین، مؤمنین در امر به معروف و نهی از منکر و بیان حقوق تضییع شده نباید تعارف کنند و تسامح در پیش گیرند. استاد گرامی! بحث از جایی آغاز شد که شما فرمودید "آنچه به عقل من می رسد در انتخابات تقلب نشد!" اولاً در شأن علمی دانشگاهیان نیست که عبارتی نظیر "به عقل ما" را به کار ببرند و درست تر است که گفته شود، بر مبنای مستنداتی که دارم (یا داریم). شیوه ی تحقیق و پژوهش و تألیف "همانگونه که خودتان هم مستحضرید" عباراتی مثل به تجربه ما، بر اساس مشاهدات شخصی، به عقل ما و نظایر اینها را نمی پذیرد. ثانیاً من تنها یک دلیل (دلیل اول و آخر) برای اثبات تقلب در انتخابات می آورم و آن اینکه حتی یک دقیقه فرصت به نمایندگان آقایان موسوی و کروبی برای دفاع از موضع خود در رسانه ی به اصطلاح ملی داده نشد و آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است و این در حالی بود تمام برنامه های صدا و سیما به تخریب وجهه ی این دو نفر و هوادارنشان و پمپاژ اخبار دروغ اختصاص داشت. و گفتید اگر چنین فرصتی داده می شد، آشوب می شد و نظم مملکت به هم می ریخت؟! اولاً این حرف شما مرا یاد اجازه ندادن معاویه به نماینده ی امام علی در خواندن پیام ایشان در حضور مردم می اندازد و احتمالاً او هم آن دوران همین استدلال را برای عمل خود بیان می کرده است. ثانیاً خود شاهد بودید که این موضع گیری، بیشتر مردم را به نتایج انتخابات ظنین و به حضور در خیابان ها تشویق کرد. از شما می پرسم آیا علتش جز این بود که مردم به این نتیجه رسیدند که صدایشان و صدای آنهای که بهشان رأی داده بوده بودند به جایی نمی رسد و همچنین نسبت به استدلالات کارشناسان زبده صدا و سیما قانع نشده بودند و البته هنوز هم نشدند. و گفتید که به نظر ما (!) بین مهندس موسوی و دکتر احمدی نژاد تفاوت چندانی نیست و اگر هم باشد آقای مهندس موسوی تنها 10 - 15% نسبت به دکتر احمدی نژاد تفاوت دارد؟! اولاً اینکه این 10-15% در چه جهتی است. اگر منظور این است که مهندس موسوی بهتر است که در این صورت وظیفه ی شرعی داشتید که به ایشان رأی دهید و اگر بدتر است چرا نظر خود را واضح بیان نمی کنید و دلیل روشن برایش نمی آورید؟ ثانیاً این رقم 10-15% از کجا آمده است و مگر اصلاً تفاوت منش و شخصیت افراد را می توان با درصد بیان کرد؟ یعنی مثلاً فلانی 20% نسبت به دیگری خشن تر است یا فلانی 30% دست و دلباز تر؟! و گفتید اینکه مردم نسبت به نتایج معترض شدند و به خیابان ها آمدند نتیجه ی زمینه سازی اصلاح طلبان بر مبنای تئوری سعید حجاریان در 4 سال پیش بوده است که گفته اگر ما انتخابات نهم را واگذار کردیم دلیلش این بوده که حمایت و حضور مردم را در صحن جامعه از دست داده ایم و اینکه چنانچه مهندس موسوی پیروز انتخابات می شد مردم باز هم به خیابانها می ریختند؟! اولاً اینکه از کجا با این اطمینان این حرف را می زنید. مردم به خیابانها آمدند چون نظریه ی آقای حجاریان را خوانده بودند؟ جز این بود که دروغ ها و انکار های آقای احمدی نژاد را شنیده بودند؟ پس احتمالاً همان کسی که در سازمان ملل به ایشان گفته بود به دورش حصاری از نور دیده آقای حجاریان بوده و هم او بوده که به ایشان گفته جلوی 70 میلیون بیننده تکذیبش کن. یا اینکه آقای حجاریان بوده که به ایشان گفته در سازمان مدیریت و برنامه ریزی را تخته کند و اقتصاد کشور را به فلاکت و رکود بکشاند. یا اینکه آقای حجاریان بوده که به آقای لاریجانی گفته است عصر انتخابات با مهندس موسوی تماس بگیرد و پیروزی اش را تبریک بگوید! و گفتید که اگر مهندس موسوی رئیس جمهور می شد خصوصی سازی متوقف می شد و هدفمند سازی یارانه ها به تعویق می افتاد؟ اولاً مجدداً مجبورم همان سؤال را تکرار کنم و بپرسم این منبع از همه جا مطلع شما از کجا چنین مطلبی را می دانسته است؟ مهندس موسوی وعده ای در این زمینه داده بود که ما ازآن بی خبریم؟شاید هم رجا نیوز گفته یا خبرگزاری فارس یا نشریه ی صبح کاذب (منظورم همان نشریه وزین سپاه است). ثانیاً این روزها، خصوصی سازی یعنی فروختن دارایی های مردم به سپاه، به این می گویید خصوصی سازی؟! و ثالثاً احتمالاً با همین استدلالات شما، کاسبان شام رونق بازار را دلیل حمایت از معاویه می دانسته اند. اینطور فکر نمی کنید؟ گفتم از خبری که تا چند ماه دیگر کارخانه ی آلومنیوم سازی اراک تعطیل می شود. همان جایی که تعطیلی اش توسط رئیس جمهور اصلاحات نشان از عقب نشینی در برابر مسائل هسته ای و خیانت بود. و اینکه این همزمانی با مصالحه ی مذاکره کنندگان دولت جدید با دول غربی چقدر با معناست. و گفتید که این تعطیلی ارتباطی به مسائل سیاسی ندارد و در اصل ورشکستگی است و دلیل اقتصادی دارد و اینکه کارخانجات زیادی در حال ورشکستگی اند. جای تعجب زیادی برای من است که چگونه دولتی که اولویتش حل مسائل اقتصادی بود و تصمیم داشت پول نفت را سر سفره مردم بیاورد، چنان اقتصاد کشور را به فلاکت کشانده است که واحد های صنعتی یکی بعد از دیگری ورشکسته و تعطیل می شوند و آنها که باقی مانده اند با یک دوم یا یک سوم ظرفیت خود کار می کنند. در ثانی جز این است که باید مجتمعی که در کشور کم نظیر است و تعطیلی آن در دولت قبلی به زعم شما نشان از ضعف و عقب نشینی بود حفظ شود؟ یادم آمد که در ایام انتخابات به دانشجویان خود می گفتید که طرفدار نامزدی خاصی نیستید اما 4-5 ماه پیش از آن خاطرم هست که باری فرمودید رئیس جمهور وقت کارهای زیادی کرده است و اشتباهاتی هم داشته است و هرکس مشق بیشتری بنویسد غلط های بیشتری نیز خواهد داشت (هر چند قبول این استدلال به سخت ترین شکل ممکن سخت می نماید و نهایتاً برای افراد کم سواد قابل قبول است). دو هفته مانده به انتخابات با کمال تعجب شاهد بودم که این جمله را بعضی از پرسنل و کارکنان بخش بر زبان می راندند و این تصور را به ذهن من متبادر می کرد که یا همگی مستمع سخنرانی واحد بوده اند یا اینکه به ناچار باید قبول کنم که این فکر و استدلال، آن هم با یک طرز بیان مشترک به طور خلع الساعه به ذهن این چند نفر رسیده باشد. آن زمان خاطرم هست که از همین پرسنل که این جمله ی نغز را طوطی وار تکرار می کردند، پرسیدم "کدام کارهای زیاد؟ می شود چندتایش را برای من بشمری؟" و جالب اینکه در بهترین حالت مسئله ی هسته ای و ماهواره ی امید پاسخشان بود. البته نباید فراموش کرد که مسئله ی افزایش حقوق ناگهانی شب انتخابات، سود سهام عدالت و داستان سیب زمینی ها را هم که خاطرتان هست، سیبیل بعضی ها را چرب کرده بود. و این است مهرورزی و عدالت گستری. و گفتم از نقل قول یکی از پزشکان آشنا که عده ای از زندانیان حوادث اخیر را معاینه کرده بود و آثار خونریزی شدید از مقعد در اثر تجاوز با شلنگ آب فشار قوی را دیده بود و ... . و گفتید حتماً این برخورد با آنهایی صورت گرفته که هزار خطای دیگر نیز داشته اند! وامصیبتا از این استدلال! کدام گناه یا خطای بشری مشمول چنین مجازاتی است؟ کدام حکم شرعی یا انسانی مجوز چنین عمل وحشیانه ای را به عاملین قانون داده است. یادم آمد از خطبه های پیاپی حضرت علی و خمودگی کوفیان، آنجا که حضرت، خبر از حمله سپاهیان معاویه به شهر "انبار" و باز کردن خلخال از پای زن یهودیه می دادند و فرمودند سزاوار است اگر مردی از غم این حادثه بمیرد و عجبا از ما که در این دوران بدتر از این را می شنویم و نه تنها خم به ابرو نمی آوریم بلکه توجیه هم می کنیم! وگفتید از افتخارات دولت نهم، که با ایستادگی (!) بر سر مسئله ی هسته ای منجر به ایجاد حس غرور ملی در نوجوانان و جوانان شده است؟! آقای دکتر، آنچه مهمتر از غرور ملی است، ناموس ملی است. ناموس ملی که مورد ضرب و شتم واقع می شود، به قلبش گلوله می خورد، دهانش خورد می شود، جمجمه اش می شکند و به آن تجاوز می شود. غرور ملی آنجایی پایمال می شود که 4 کشور حاشیه دریای خزر با یکدیگر جلسه بگذارند و منابع دریا را تقسیم کنند و حتی یک نماینده از ایران دعوت هم نشود. به غرور ملی آنجایی اهانت می شود که سفیر ایران در یکی از کشورهای همسایه مالکیت 3 جزیره ی ایرانی را قابل مذاکره بداند. غرور ملی آنجایی له می شود که در سفر خارجی آقای به اصطلاح رئیس جمهور تنها یک مقام نظامی به استقبال بیاید و مدتی طولانی در فرودگاه معطل شود. غرور ملی آنجایی بازیچه می شود که سرود شاهنشاهی پس از 30 سال که از انقلاب اسلامی گذشته است، برای استقبال از رئیس دولت در کشوری که ادعای دوستی با ما را دارد نواخته شود. شعائر دینی جزئی از غرور ملی ماست، آنجا که رئیس جمهور همین کشور به ظاهر دوست در حضور مقامات دولتی با کفش وارد حرم آقایمان امام رضا (ع) میشود، حرمت ها شکسته می شود و غرور ملی به زیر پا نهاده می شود. این مسئله ی هسته ای هم که شما غرور ملی می دانید که به نظر می رسد مسئله ای قابل مذاکره برای تثبیت قدرت بعضی ها شده است و قرار است در کشوری که تا همین چند وقت پیش، بستن قرارداد با شرکت هایش منافی امنیت ملی و نشانه ی خیانت دولت پیشین بود و قرارداد با TUV و ترک سلش به آسانی فسخ می شد، انبار بشود تا ببینیم آیا سوخت رآکتور تهران را می دهند یا نه. همین سوخت 20 % که 16 سال پیش بدون دغدغه خریدیم و نشان از پیروزی در مذاکرات با غرب نبود و در بوق و کرنا هم نشد. و گفتید که من آدم سیاسی نیستم و به همین علت به سخنرانی ها دعوت می شوم. واین سؤال را برای من باقی گذاشتید که چگونه فردی که عضویت در سپاه دارد و نگرفتن حقوقی از این ارگان را افتخار می داند و باز خود را بسیجی می داند و برای مجتمع آیه های بسیج درباره ی اخلاق حرفه ای سخنرانی می کند، خود را فردی سیاسی نمی داند. می شود فرد سیاسی را برای من تعریف کنید. شاید منظورتان این است که سپاه و بسیج نظامی اند نه سیاسی. اما چگونه است که تا عمق همه ی امور دولتی، سیاسی و اقتصادی کشور در اختیار این دو ارگان است؟ چندی پیش با دوستان مناصب وزارتی و دولتی را مرور می کردیم و جالب بود که عمده ی شهرداران و استان داران، وزرا (از وزیر کشور گرفته تا وزیر اطلاعات، وزیر اقتصاد، وزیر بازرگانی، وزیر رفاه (که پول های بی حساب دستش است)، وزیر دفاع و...) رؤسای سازمان های مهم (از بورس گرفته تا صدا و سیما و حتی سازمان لیگ فوتبال و مدیران عامل باشگاه ها) و همین طور رؤسای دانشگاه ها ی مهم از همین دوستان غیر سیاسی شما هستند. همین طور باید از قراردادهای مهم میلیاردی غیرسیاسی (!) از مخابرات گرفته تا اخیراً خط آهن منطقه آزاد چابهار نام برد. و گفتید بهترین دوستان و همکاران من چپی هستند و بیشترین مقالات علمی را با آنها داشتم و چند اسم هم بردید که همه برای من قابل احترامند. هرچند این راست و چپ بودن افراد با این صراحت که شما می فرمایید برای من نامعلوم است اما سؤال من این است که چرا اصرار دارید مسائل را بر اساس جهت گیری سیاسی افراد تفسیر کنید. اصلاً من و امثال من چقدر فعالیت سیاسی کرده ایم که ما را طرفدار یک دیدگاه سیاسی خاص می دانید. منی که حداقل به اندازه ی یک هزارم شما کار تبلیغاتی برای فلان کاندیدا در انتخابات های قبل نکرده ام، منی که مانند شما در دوران دانشجویی عضویت در انجمن اسلامی و هیچ تشکل دیگری نداشته ام. وجدان عمومی مردم چگونه با محک خط کش های صلبی سنجیده می شود؟ آیا مردم به خاطر طرفداری از یک جناح سیاسی با ندا، سهراب و محسن همصدا شدند و همدردی کردند؟ مگر محسن روح الامینی مسئول بسیج دانشجویی تهران نبود که اگر بنا به سیاست بود نباید دهانش خورد و جمجمه اش شکسته می شد و این است که مردم خروش کرده اند، چرا که وضعیت فعلی و این سرکوبها و شکنجه ها مسئله ای فرای مرزبندی های سیاسی است. و گفتید که همه چیز به سادگی قابل تجزیه و تحلیل نیستند و حق وباطل در هم پیچیده اند و حقایق لایه لایه اند. و معمایی طرح کردید که اگر در جایی فرد گرسنه ای باشد و تکه نانی که آن فرد گرسنه برای زنده ماندن به آن احتیاج دارد و تنها راه این باشد که تو این نان را بدزدی و به وی بدهی آیا حاضری این کار را انجام دهی یا نه؟ و من پرسیدم آیا هیچ راهی برای خروج از این فضا نیست و گفتید نه و من با این شرط که در این فضای خیالی فقط من باشم و آن فرد گرسنه و فرد دیگری نباشد قبول کردم که این کار را انجام بدهم و شما توجیهاتی آوردیدی که این کار هم خوب است و هم بد و نتیجه گرفتید که حق و باطل با هم ممزوجند و تشخیص حقیقت مشکل و به نوعی نتایج انتخابات را توجیه کردید، که اگر بر فرض تقلب هم شده باشد ایرادی ندارد چرا که آن فرد گرسنه نمی میرد (لااقل برداشت من از طرح این معما توسط شما این بود). حال من نمی خواهم معمایی برایتان طرح کنم و استدلال فلسفی بیاورم. اما می خواهم بگویم که زندگی معما نیست، خداوند برای امتحان، ما را هیچ گاه در چنین در فضای موهومی قرار نمی دهد و البته راه های ساده تری برای امتحان ما دارد. خداوند علاوه بر نعمات فراوان به ما قدرت عقل و توان جسمی داده است تا راهی برای کمک به هم نوع خود داشته باشیم. خدا به ما قدرت عقل و توان جسمی داده تا به جای طرح معماهای بیهوده از حقیقت دفاع کنیم و از مستکبران و غاصبان بیزار باشیم نه اینکه اصل قضیه را لوث کنیم. البته در هر بزنگاه تاریخی تشخیص حق و باطل مشکل می شود ولی خوشبختانه تاریخ در خود برای ما نمونه هایی دارد تا من و شما که از اندک هوشی بهره برده ایم از پس این مشکل بر آییم. یادم آمد از روایتی از آقایمان امام حسین در مسیر کربلا که ایشان یکی از به اصطلاح اصحاب را دیدند و به وی شرح ما وقع را گفتند و اینکه هدفشان از این جهاد چیست و آن فرد که عافیت برایش ارجح بود گفت که دعوای شما و یزید بازی بر سر قدرت است و سیاست و با حضرت همراه نشد. حضرت نیز به او فرمودند پس دور شو، خیلی دور، چرا که اگر کسی در روز عاشورا فریاد ما را بشنود و به یاریمان نشتابد، در روز قیامت از نجات یافتگان نخواهد بود. احتمالاً او نیز عقیده داشته که حقایق لایه لایه اند و تشخیص حق و باطل مشکل و اینکه نه امام (که حاضر به قبول بیعت و سرسپردگی در برابر حاکم فاسق دروغگو نبود) کاملاً بر حق است و نه یزید. و جالب تشابه این واقعه با داستان روز کشور ماست. و روایتی گفتید از یکی از سران آلمان نازی که در پای چوبه دار فردی از وی درباره احساسش در برابر جنایات و آدم کشی هایی که کرده است می پرسد و او در پاسخ می گوید، اگر جنگ را آلمان برده بود حالا سران متفقین باید به این سؤال پاسخ می دادند و استدلال آوردید که اگر مهندس موسوی رأی می آورد و مردم به خیابان ها می ریختند (واین که به چه دلیلی بماند!!!) و کشتار و تعرض به مردم می شد، مردم آقای موسوی را مقصر می دانستند و به نوعی رئیس دولت فعلی را مظلوم وقایع دانستید. این چه برای من و چه برای شما روشن است که تاریخ هرگز با متجاوز زورگو همدردی نمی کند. در کجای تاریخ مردم از چنگیز و تیمور به نیکی یاد کرده اند. مگر نه آنکه یزید پیروز جنگ بود و امام حسین و یاران ایشان را سر برید؟ آیا کسی عمل آن ظالم جبار را تأیید کرد؟ آیا قدرت مطلق به هر نحوی می تواند ظلم ها را توجیه کند و وجدان عمومی را به بازی بگیرد. البته یادم آمد از حجاج بن یوسف که از کشته ی شیعیان پشته می ساخت و آنها را یاغی (همین اغتشاشگر امروز خودمان) می خواند و این فتح الفتوح را به تقدیم به محضر خلیفه ی زمان می کرد و چه توجیهی بهتر از اینکه قیام علویان قلمرو حکومت اسلامی (همین امنیت ملی امروز خودمان) را تهدید کرده بود. استاد، تاریخ اعمال و موضع گیری های ما را به قضاوت خواهد نشست و این همان دلیلی است که به من اجازه ی سکوت و سر به زیر برف کردن را نمی دهد. من همان طور که امروز صبح گفتم می خواهم لباس حقیقت را که دروغ دزدیده است ازتنش به در آورم و به این کار مصرّم چرا که اگر من و شما این کار را نکنیم چه انتظاری از کارگر سر گذر یا یک کاسب ساده که هشتش گرو نهش است، می رود. همیشه از خود می پرسیدم، حال که ایام محرم هر سال این قدر محزون می شوم و برای مظلومیت امام حسین اشک می ریزم و سینه می زنم، اگر در آن دوران حضور داشتم از یزیدیان بودم یا از یاران حسین؟ و این جاست که وقایع این چند ماه مرا یاد حدیث کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا می اندازد و این یعنی همیشه باید تکلیف خود را با حق و باطل روشن کنیم و اگر حق را شناختیم در دفاع از آن ساکت ننشینیم و مانند یاران حضرت علی چون قرآن بر سر نیزه ها دیدند، و مانند یاران امام حسن تا مقام و منفعت دنیایی وسوسه شان کرد و یا چونان کوفیانی که شب عاشورا از ترس سپاه یزید گریختند، نباشیم. از روایتی یادم آمد از حضرت محمد که در جمع اصحاب نشسته بودند و اشک می ریختند. اصحاب از ایشان علت را جویا شدند و ایشان فرمودند که دلتنگ و بی تاب یارانم هستم و اصحاب گفتند جز این است که ما اینجا هستیم و ایشان در جواب گفتند یاران من آنهایی هستند که در آخرالزمان حضور دارند و تنها مطالب ناچیزی از من به گوش آنها رسیده است و علی رغم لغزش ها و کژی های موجود باز به من مؤمن مانده اند. آقای دکتر در پایان، این سؤال را از شما دارم "آیا مؤمن مانده اید؟" |
You are subscribed to email updates from سایت خبری تحلیلی رویداد To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
نظرات
ارسال یک نظر