خبرنامه سایت خبری تحلیلی رویداد |
- برنامه های منسوب به آیت الله طاهری تکذیب شد
- سید محمد خاتمی در حسینیه جماران سخنرانی میكند
- تذکر کتبی وزارت ارشاد ایران به دو نشریه
- ولایت بر قبور و ادب تسلیت
- حمله نیروهای امنیتی به مجلس قرائت قرآن دربیت آیت الله العظمی منتظری
- برنامه های مراسم هفتم آیت الله منتظری در اصفهان
- "شام غریبان "آیت الله منتظری
- سپاه پاسداران: منتظری چهره محبوب معاندان نظام بود
- عفو بین الملل: عاشورا پایان خشونت علیه تظاهرکنندگان باشد
- آقای خامنه ای! صدای مردم را نمی شنوید؟
- آن که صعود کرد و آن که سقوط کرد؛ آن که رها شد و آن که گرفتار شد
- وزیر ارشاد دولت احمدی نژاد: امیدواریم کسی از فرهنگستان استعفا ندهد
- خیال های شوم
- دفاع از مردان محجبه راه حزب توده برای توده ای شدن!
برنامه های منسوب به آیت الله طاهری تکذیب شد Posted: 25 Dec 2009 09:48 AM PST دفتر حضرت آیت الله طاهری اطلاعیه های منسوب به ایشان برای بزرگداشت هفتمین روز رحلت آیت الله منتظری در اصفهان را تکذیب کرد. به گزارش ایلنا، در اطلاعیه این دفتر ضمن تعجب از انتشار چنین اطلاعیه ای به نام آیت الله طاهری آمده است: ایشان برگزاری چنین برنامه هایی را اعلام نکرده اند و تنها برنامه مورد تائید این دفتر مراسم کوچکی در مسجد اعظم حسین آباد اصفهان است که از ساعت 15 تا 17 روز عاشورا برگزار می شود. این دفتر اعلام کرد: کلیه دعوت ها و اطلاعیه های منسوب به آیت الله طاهری در خصوص برگزاری 4 برنامه در روز عاشورا و تاسوعا در اصفهان تکذیب می شود و این اطلاعیه ها هیچ ارتباطی با آیت الله طاهری ندارد. شایان ذکر است برخی سایت های اینترنتی اطلاعیه ای به نام آیت الله طاهری اصفهانی منتشر کردند که از برگزاری چهار برنامه مختلف در تاسوعا و عاشورای حسینی به دعوت ایشان حکایت داشت. |
سید محمد خاتمی در حسینیه جماران سخنرانی میكند Posted: 25 Dec 2009 08:23 AM PST این مراسم با حضور جمعی از هنرمندان، اندیشمندان و استادان حوزه و دانشگاه؛ ساعت 18 روز شنبه؛ پنجم دی ماه مصادف با شب عاشورای حسینی در «حسینیه شماره یک جماران» برگزار میشود. به گزارش ایلنا، حجتاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی در این مراسم درباره امام حسین(ع) و قیام عاشورا سخنرانی خواهد كرد. تلاوت سوره یس ، قرائت زیارت عاشورا، مرثیهسرایی، شعرخوانی توسط شاعران اهلبیت(ع)، نمایشگاه آثار هنری با محوریت هنر عاشورایی و گفتوگوی شاعران و هنرمندان با موضوع عاشورا از جمله برنامههای این مراسم است. این مراسم با حضور جمعی از هنرمندان،اندیشمندان و استادان حوزه و دانشگاه؛ ساعت 18 روز شنبه؛ پنجم دی ماه مصادف با شب عاشورای حسینی در «حسینیه شماره یک جماران» برگزار میشود. گفتنی است این مراسم در امتداد سوگواری هر ساله اصحاب فرهنگ و هنر و اندیشه است و برگزاری آن سابقهای پنج ساله دارد که به همت احمد مسجدجامعی برگزار میشود. |
تذکر کتبی وزارت ارشاد ایران به دو نشریه Posted: 24 Dec 2009 09:13 PM PST وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به یک روزنامه و یک هفته نامه به دلیل "تخلف از قانون مطبوعات" تذکر کتبی داد. عاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد پنجشنبه سوم دی ماه روزنامه آرمان روابط عمومی را به دلیل انتشار مطلبی در ستون دیدگاه روز دوشنبه اش به "شبهه افکنی و ایراد اتهام علیه دولت مبنی برطرفداری از دیدگاه اسلام بدون روحانیت" و تخلف از بند ۱۱ ماده ۶ قانون مطبوعات متهم کرده است. روزنامه آرمان روابط عمومی، در ستون دیدگاه روز دوشنبه اش یادداشتی به قلم یک "فعال سیاسی اصول گرا" با عنوان "دولت منهای روحانیت، اصولگرا نیست" منتشر کرده بود. در بخشی از این یادداشت آمده است: "اسلامیت جمهوری اسلامی از پایگاه روحانیت به عنوان پرچمداران حرکت انقلابی و اسلامی ایران نشات می گیرد و هیچ دولتی در ایران نمی تواند خودش را در مقابل روحانیت قرار دهد. " همچنین هفته نامه موج اندیشه هم به دلیل "پخش شایعات و مطالب خلاف واقع" در مورد سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی، تذکرکتبی دریافت کرد. گفته می شود که این تذکر کتبی به دلیل انتشار مطلبی با عنوان "چه صدایی ، چه سیمایی" که به انتقاد از پوشش خبری صدا و سیمای جهوری اسلامی پرداخته بود، داده شده است. در ماه های اخیر فشار بر مطبوعات افزایش یافته و مجوز تعدادی از نشریات از سوی هیات نظارت بر مطبوعات لغو شده است. روزنامه آرمان روابط عمومی مهرماه گذشته توقیف موقت شده بود که درحال حاضر با حکم قضایی دوباره منتشر می شود. در دوماه گذشته هیات نظارت بر مطبوعات امتیاز روزنامه های فرهنگی آشتی، آرمان و سرمایه را توقیف کرده است. |
Posted: 24 Dec 2009 10:20 PM PST محسن کدیور درگذشت آیت الله العظمی منتظری از مهمترین وقایع ایران در سال 1388 بود. در سلسله نوشته هائی که بتدریج عرضه خواهد شد می کوشم ابعاد ناشناخته راه و مکتب فقهی و سیاسی شیخنا الاستاد را تحلیل کنم. در این مجال در بحثی مقدماتی به مسئله مراسم تشییع و ترحیم و تسلیت آن اسوه فضیلت پرداخته ام. در این مقال به ده نکته اشاره شده است. 1- از ولایت بر قبور تا ولایت بر قلوب محل دفن مرحوم آیت الله العظمی منتظری در جنب مقبره فرزند شهیدش در حرم حضرت معصومه در قم به توصیه رهبر جمهوری اسلامی صورت گرفت. (تابناک، 1 دی 1388) این توصیه و پیام تسلیت وی از سوی منصوبین رهبری به عنوان برخورد بزرگوارانه و کریمانه ولایت مطلقه فقیه با مخالفان خود دانسته شده است (موحدی کرمانی، نماینده سابق ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کیهان، 1 دی 1388). چند سال قبل نیز اعلام شد که پیکر مرحوم دکتر یدالله سحابی علیرغم وصیت آن مرحوم تنها بعد از اجازه مخصوص مقام رهبری در صحن امامزاده عبدالله شهرری دفن شد. بیشک بر مسئله اختیارات رهبری در آرامگاه شواهد دیگری نیز میتوان یافت. با اینکه سالها درباره ابعاد مختلف قلمرو ولایت مطلقه فقیه مطالعه کرده ام، اما اقرار می کنم به این حوزه از قلمرو ولایت مطلقه توجه نکرده بودم: "ولایت بر قبور". بر اساس نظریه ولایت انتصابی مطلقه فقیه، رهبر نه تنها بر حیات که بر ممات، نه تنها بر خانه دنیوی که بر آرامگاه اخروی، نه تنها بر منزل زندگان که بر قبر درگذشتگان نیز ولایت دارد. اینکه چه کسی کجا خاک شود، و کدام قبر به کدام میت می رسد، همانند هرآنچه به دنیا و آخرت مردم بستگی دارد، از اختیارات ولی فقیه است بالاتر از اینها هم مسائلی است که مزاحمت نمی کنم.(کذا قیل) آیت الله العظمی منتظری (رضوان الله تعالی علیه) به لطف خداوند به میزانی از محبوبیت دست یافته بود که هرکجا دفن می شد، مزارش میعادگاه مومنان عاشق و منتقدان استبداد دینی می گشت. حرم امامزاه ها که زیر نظر نمایندگان ولی فقیه اداره می شود، زائران اهل قبور را نیز کنترل خواهد کرد و اجازه نخواهد داد مخالفی دست از پا خطا کند. و اتفاقا اصل مسئله همین بوده است. آن گاه که زنده بود بهره اش از رهبری آیت الله خامنه ای حصر خانگی و توهین و ناسزا و غصب حسینه و دفاتر و دستگیری فرزندان و نوادگان و شاگردان بود، و اکنون که دستش از دنیا کوتاه شده است، مشمول کرامت ملوکانه قرار می گیرد. ای کاش ارباب قدرت در زمان حیات مخالفانشان یادی از کرامت می کردند. کرامت بر جنازه مخالف آن هم از ترس تاریخ و افکار عمومی اگر معنای دیگری ندهد، دلیل مروت و جوانمردی نیست. اگر جناب آقای خامنه ای به یمن دولت زور ولایت بر قبور هم در تیول ولایت مطلقه اش دارد، آیت الله العظمی منتظری بر حوزه ای ولایت داشت که از قلمرو مزدبگیران بسیج و پاسداران استبداد دینی بدور است و آن قلوب ملت ایران بود. از ولایت بر قبور تا ولایت بر قلوب فاصله روش خامنه ای تا روش منتظری است. 2- ادب رهبری از خطابه 1376 تا تسلیت 1388 آنگاه که تشییع کنندگاه مرجع رشید پیام تسلیت آیت الله خامنه ای را از بلندگوهای رسمی حرم حضرت معصومه شنیدند، یکصدا فریاد زدند "تسلیت کینه ای / عقده ای نمی خواهیم، نمی خواهیم". وی در پیام تسلیت خود که منصوبینش آنرا نشانه کرامت حضرت ایشان با مخالفان نظام دانسته اند همانند شاهان از خود با ضمیر جمع یاد کرده است: "اطلاع یافتیم که فقیه بزرگوار آیت الله آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری رحمۀ الله علیه دارفانی را وداع گفته و به سرای باقی شتافته اند. ایشان فقیهی متبحّر و استادی برجسته بودند و شاگردان زیادی از ایشان بهره بردند. دورانی طولانی از زندگی آن مرحوم در خدمت نهضت امام راحل عظیم الشأن گذشت و ایشان مجاهدات زیادی انجام داده و سختی های زیادی در این راه تحمل کردند". این فقیه اگر بزرگوار بود چرا بیست سال از شما دشنام و ناسزا شنید؟ از روزنامه کیهان که زیر نظر نماینده وقیح شما اداره می شود نمی گویم، فقط یک نمونه ازسخن خودتان را بیادتان می آورم خطاب به نیروی مقاومت بسیج در تاریخ 5 آذر 1376 دقیقا 12 سال قبل (به نقل از سایت رسمی خودتان). شما این فقیه بزرگوار را اینگونه توصیف فرمودید: "دشمن گاهى با ده واسطه یك فرد ساده لوح و بیچارهاى را تحریك مىكند كه حرفى را بزند و یا موضعگیرى غلط و ناشیانهاى را انجام دهد؛ و ممكن است چنین فردى، حتى خودش هم نداند كه عامل دشمن است." شما این فقیه متبحر را متهم کردید که "به راحتى بتوانند ذهن او را عوض كنند و او را به اشتباه بیندازند". شما مدعی شدید که "كسانى كه امروز این گونه به زبان خشن حرف مىزنند و ناجوانمردانه سیل تهمت و افترا را روانه مىكنند، در حیات حضرت امام (رض) نیز دل ایشان را از خون پر كردند." آنگاه در تعریض به همین استاد برجسته گفتید " مرجعى كه فریب نمىخورد و تبلیغات دشمن، ذهن او را نمىسازد و مرجعى كه تحلیل سیاسى خود را از رادیو اسرائیل نمىگیرد، خیلى ارزش دارد." آنگاه شما از تخریب بیت و حمله مأموران بسیج و سپاه به دفتر این فقیه بزرگوار که با دستور مستقیم خودتان به عنوان فرمانده کل قوا صورت گرفته بود این گونه یاد کردید " اینجانب در مقام عمل به تكلیف شرعى خود یعنى دفاع از نظام و رهبرى و نیز ولایت فقیه كه ستون فقرات نظام است، از همه كسانى كه در این برهه قدم در میدان گذاشتند تا حرف دشمن را در گلوى او خفه كنند و مشت به دهان او بكوبند، صمیمانه تشكر مىكنم." شما یک طرفه به قاضی رفتید و همانجا فرمان حصر اعلم فقیهان قم را صادر کردید و همانند همه مستبدان تاریخ در دفاع از تاج و تختتان پشت نام مردم خود را پنهان کردید: "مطلقا از حق مردم اغماض نخواهم كرد و كسانى كه مردم را هدف گرفتند و خواستند ذهن مردم را مغشوش كنند، امنیت مردم را برهم بزنند و مردم را در مقابل یكدیگر قرار بدهند، در حق مردم، انقلاب و كشور خیانت كردهاند و باید طبق قانون و در چارچوب قانون با آنها رفتار شود". شما بر خلاف قانون بدون اینکه دادگاهی تشکیل شده باشد فرمان شداد و غلاظ صادر کردید: "این كارها غیر قانونى و خیانت به مردم است و مسؤولان اجرایى و قضایى باید وظایف خود را درباره آنها انجام دهند و هیچگونه سستى در این زمینه وجود نخواهد داشت". آن فقیه بزرگوار، آن استاد برجسته و آن فقیه متبحر را بواسطه انتقادی که از شما و شیوه مدیریتان کرد بدون تشکیل دادگاه، بطور غیرقانونی پنج سال و چند ماه در خانه خود محصور کردید. و زمانی که او سن هشتاد سالگی بشدت بیمار شد بر اساس گزارش پزشکی برای رهائی از ننگ مرگ در حصر رهایش کردید. اما به لطف خداوند این فقیه بزرگوار هفت سال بیشتر از خداوند عمر گرفت تا به اسلام و تشیع بیشتر خدمت کند و مبارزه خود را علیه استبداد دینی به سرانجام برساند. 3- ولایت فقیه و ابتذال مرجعیت آیت الله العظمی منتظری در سخنرانی 13 رجب سال 1376 از شیوه مدیریت آیت الله خامنه ای انتقاد کرده بود و وی را از شیوه شاهنشاهی برحذر داشته بود. این "فقیه بزرگوار و متبحر و استاد برجسته" صریحا به جناب آقای خامنه ای گفته بود: "شما كه در شأن و حد مرجعیت نیستید". ادعای مرجعیت و صدور فتوا از کسی که صلاحیت افتا ندارد "معنایش مبتذل كردن مرجعیت شیعه" است. دقیقا 12 سال از آن سخنرانی گذشته است. جناب آقای خامنه ای با اینکه در میان پیروانش عنوان آیت الله العظمی را یدک می کشد، هنوز رساله عملیه و حاشیه بر العروة الوثقی ندارد و هیچ کتابی در فقه استدلالی یا فقه فتوائی از وی منتشر نشده است و تنها مجموعه ای سوال و جواب شرعی به ایشان نسبت داده می شود. برای ارزیابی دانش فقهی ایشان کافی است چند مسئله از همین کتاب انتسابی بنام اجوبة الاستفتائات را بررسی کنیم. نکته اول: در این کتاب نوشته شده است که «ولایت فقیه در رهبری جامعه اسلامی و اداره مسائل اجتماعی در هر عصر و زمان، از اركان مذهب حقه اثنی عشری است كه ریشههایی در اصل امامت دارد.»(سؤال 64) و «ولایت فقیه از شئون ولایت و امامت و از اصول مذهب است و احكام راجع به ولایت، مثل سایر احكام فقهی از ادله شرعی استنباط میشود.» (سؤال 70) اما اگر مسئلهای از اركان و اصول مذهب قلمداد شود لوازم ذیل بر آن مترتّب میشود: اوّل. اصول دین یا مذهب از احكام عقلی است نه از احكام شرعی تعبدی. دوّم. چنین مسئلهای یقینی است نه ظنّی (و لو ظن معتبر). مراد از یقین اعتقاد جازم مطابق با واقع است. سوّم. چنین مسئلهای غیر قابل تقلید است، بلكه هر مُكلّفی موظف است در آن تحقیق كند و به آن یقین پیدا كند. چهارم. التزام عملی به آن كافی نیست، اعتقاد نظری به آن لازم است. پنجم. برای اثبات چنین مسئلهای برهان (با تمامی قیود دقیق منطقی)لازم است و ادله غیر یقینی كافی نیست. ششم. انكار و یا جهل به آن باعث خروج از مذهب میشود. با توجه به نكات ششگانه فوق نظر آیت الله خامنه ای به سه مشکل جدی مبتلاست: اوّلاً اگر ولایت فقیه از اصول مذهب است نمیتواند در عین حال حكم شرعی تعبدی باشد ("ولایت فقیه حكم شرعی تعبدی است، كه مورد تأئید عقل نیز میباشد" سؤال 59). چرا كه اصول اعتقادات از امور یقینی است ودر امور عقلی و یقینی تعبد راه ندارد. ثانیاً واضح است كه اگر ولایت فقیه از اصول مذهب باشد از فروع اصل امامت است و اصل مستقلی نیست (اصل ششم). اما فرعِ اصل، اصل نیست، عدم جواز سهوالنبی از فروع عصمت است و ریشه در اصل نبوت دارد، با این همه از اصول دین نیست. جزئیات پرسشهای نكیر ومنكر در شب اول قبر از فروع اعتقاد به روز جزاست و ریشه دراصل معاد دارد، اما نمیتوان گفت از اصول دین است. نحوه محاسبه اعمال حسنه و سيّئه در سرای دیگر از فروع مسئله عدل است و ریشههایی دراین اصل مذهب دارد، با این همه از اصول مذهب شمرده نمیشود، كرامات عترت طاهره از فروع اعتقاد به ولایت ائمه است و ریشه در اصل امامت دارد، با این همه از اصول مذهب محسوب نمیشود. حتی اگر ولایت فقیه را در عصر غیبت از شئون ولایت و امامت به حساب آوریم و بپذیریم كه ریشه در اصل امامت دارد، باز نمیتوان نتیجه گرفت كه «ولایت فقیه از اصول مذهب است.» ثالثاً چگونه میتوان امری را كه بسیاری از فقهای امامیه آن را باورندارند،( آیتالله سید ابوالقاسم موسوی خویی در اول كتاب المسائل وردود، «معظمالفقهاء الامامیه لایقولون بالولایه المطلقه للفقیه.» و نیز صراط النجاة فی اجوبة الاستفتاءات) از اصول مذهب دانست؟ چگونه مجتهدانی كه حتی از شناخت اصول مذهب خود عاجز و در عین حال معذور تلقی میشوند در فروع فقهی جایزالتقلیدند؟ آیا به رسمیت شناختن اختلاف نظر در اصول مذهب مخاطرهآمیز نیست؟ با توجه به اینكه اصول مذهب از ذاتيّات ومقوّماتِ مذهب و محقق هویت آن مذهب است، صدور اذن ورود به یك مسئله اختلافی از قبیل ولایت فقیه (آیت الله خمینی، كشف الاسرار، ص 185) به سرای قدسی اصول اعتقادیِ مذهب بشدت قابل تأملاست. بالاخره منكر چنین اصلی اگر خارج از مذهب نیست، پس چگونه آن را «اصل» مینامند؟ اگر معنای دیگری از اصول مذهب و اركان آن اراده شده است مناسب است برای رفع ابهامات فوق تبیین شود. من سالها پیش این نکات را در فصل پانزدهم کتاب حکومت ولائی به رشته تحریر در آوردم. (ص 237 تا 241 چاپ پنجم) حاصل بحث: بر خلاف نظر آیت الله خامنه ای ولایت فقیه از ارکان یا اصول مذهب تشیع یا از احکام شرعی تعبدی در عین حال مورد تأیید عقل نیست. ولایت فقیه مطابق نظر اكثریت قریب به اتفاق فقها از فروع فقهی است و اثبات آن در گرواقامه ادله اربعه (كتاب، سنت، اجماع و عقل) است. آیت الله خامنه ای معنای ارکان یا اصول مذهب و نیز احکام شرعی تعبدی را به درستی درک نکرده است و الا در ضمن چند سطر نزدیک به هم اینگونه متناقض اظهار نظر نمی کرد. 4- ولی امر مسلمین جهان و فقیهان ارجح نکته دوم: آیت الله خامنه ای در مسئله 65 همین کتاب نوشته است: " اطاعت از دستورات حكومتى ولى امر مسلمین بر هر مكلفى ولو این كه فقیه باشد، واجب است. و براى هیچ كسى جایز نیست كه با متصدى امور ولایت به این بهانه كه خودش شایسته تر است، مخالفت نماید. این در صورتى است كه متصدى منصب ولایت از راههاى قانونى شناخته شده به مقام ولایت رسیده باشد. ولى در غیر این صورت، مسأله به طور كلى تفاوت خواهد كرد." این رأی آیت الله خامنه ای به سه اشکال مبتلاست: اولا وجوب اطاعت از ولایت فقیه فرع بر اثبات فقهی آن است. فقیهی که به چنین مسئله ای قائل نیست و مقلدان وی با کدام دلیل فقهی موظف به اطاعت از موجودی بنام ولی امر مسلمین هستند؟ ثانیا اگر مدعی ولایت امر مسلمین در ضوابطی از قیبل فقاهت، عدالت، تدبیر و رضایت عامه نسبت به دیگران مرجوح باشد، به کدام دلیل شرعی اطاعت از مرجوح بر راجح واجب است؟ ثالثا اگر مسئله شرعی دائر مدار راههای قانونی شود، و قانون نیز مبتنی بر شریعت باشد، حاصل مسئله دور است. اعتبار مسئله شرعی دائر مدار ادله معتبری از کتاب و سنت و عقل و اجماع است. وقتی در دیدگاه ولایت مطلقه فقیه قانون عین اراده ولی امر باشد و اعتبار و مشروعیت قانون ناشی از ولایت امر باشد نه برعکس، در این صورت مسئله شرعی را تابع قانون دانستن یعنی مسئله شرعی را با اراده شخص ولی امر شناور دانستن و این همان زنگ خطری است که آیت الله العظمی منتظری به صدا درآورد: ابتذال مرجعیت شیعه. وقتی فرد فاقد صلاحیت فقهی در حوزه صدور فتوا دخالت می کند ارتکاب چنین خطاهای فاحشی دور از انتظار نیست. 5- قضاوت برخلاف اجماع فقیهان آیت الله خامنه ای اخیرا مدعی شده است " اعتراف و اقرار هر متهم در دادگاه و در مقابل دوربین ها و بینندگان میلیونی، "شرعاً، عرفاً و عقلاً" حجت، مسموع و نافذ است اما سخنان متهمان درباره اشخاص دیگر، حجیت شرعی ندارد و مسموع نیست" (خطبه های نماز عید فطر، 29 شهریور 88) در حالی که "فقیه متبحر و استاد برجسته" مرحوم آیت الله العظمی منتظری بر اساس ضوابط مسلم اجماعی فقهی چندین بار متذکر شد: "این گونه اقرارها و اعتراف گیرى ها كه متأسفانه سالهاست در جمهورى اسلامى رائج شده و در زندان هاى غیر قانونى و در شرایط كاملا غیرعادى و با فریب و تهدید زندانى و قطع نمودن رابطه او با واقعیت هاى جامعه و با وارد نمودن فشارهاى روحى و جسمى گرفته مى شود، بكلى فاقد وجاهت شرعى و قانونى بوده و از منكرات و گناهان بزرگ به حساب مىآید; و از نظر شرعى و قانونى جرم قطعى خواهد بود. كه مباشران و متصدیان و آمران آنها باید محاكمه و تعزیر شوند، و از طرفى هیچ محكمه صالحى نباید و نمى تواند كسى را بر اساس این گونه اعترافات و مصاحبه ها محكوم به حكمى نماید. همه فقهاى شیعه اقرار و اعتراف با زور و تهدید و در شرایط غیر عادى را حتى علیه خود متهم شرعا حجت و نافذ نمى دانند." (13 مرداد 88) بر خلاف نظر آیت الله خامنه ای اولا پخش تلویزیونی جلسه دادگاه "در مقابل دوربین ها و بینندگان میلیونی" خلاف نص آئین دادرسی است. معنای علنی بودن دادگاه آزاد بودن حضور افراد در آن است نه پخش تلویزیونی آن. ثانیا اگر در زندانهای کشوری متهمانی زیر شکنجه کشته شدند، (البته مراد اوین و کهریزک نیست!) و یا متهمانی ماهها در بی خبری نگاه داشته شدند و به آنها خلاف واقع گفته شد و بعد در برابر دوربین ها و بینندگان میلیونی و بدون امکان دسترسی به وکیل اختیاری و در غیاب هیأت منصفه اقرار کردند، اقرار و اعتراف این متهمان شرعا، عرفا و عقلا حجت، مسموع و نافذ نیست. ثالثا نه تنها اعتراف متهمی که در چنین شرائط جانکاهی اقرار کرده شرعا و عرفا و عقلا مسموع نیست، بلکه مباشر و متصدی و آمر چنین اعترافات خلاف شرعی می باید محاکمه و تعزیر شوند. به عبارت دیگر آیت الله خامنه ای به حکم اجماعی فقه شیعه به دلیل آمریت در اقاریر تحت فشار زندانیان متعدد سیاسی مستوجب محاکمه و تعزیر و به این معنا علاوه بر فقاهت ساقط از عدالت نیز هست. اطلاعات فقهی و دانش حقوقی کسی که به کمتر از حضرت آیت الله و مقام معظم رهبری و ولی امر مسلمین جهان رضایت نمی دهد در این مستواست که چند نمونه از آن به اختصار اشاره شد. 6- خط امام در تشییع جنازه مرجع منتقد به هر حال به اقرار جناب آقای خامنه ای "فقیهی بزرگوار و متبحر و استادی برجسته" دار فانی را وداع گفت. جمعیتی انبوه بیش از حد انتظار حاکمان در مراسم تشییع معظم له شرکت کردند. مردم قدرشناس خادمان واقعیشان هستند. این تشییع جنازه در تاریخ قم بی سابقه بود و جمعیت مشایعین از تمام مشایعین مراجع تقلید سابق در قم بیشتر بود. اگر محدودیتهای امنیتی مداخل ورودی شهر قم نبود جمعیت بیشتر از اینها هم می شد. علیرغم دو دهه تبلیغات ناجوانمردانه و خلاف شرع و قانون و اخلاق رسانه های حکومتی شخصیتهائی که در کشور به خط امام مشهورند از اعضای بیت مرحوم آیت االه العظمی خمینی و نوادگان وی گرفته تا اعضای مجمع روحانیون مبارز و آخرین نخست وزیر جمهوری اسلامی و نمایندگان وی در نهادهای مختلف (همانند عبدالله نوری و مهدی کروبی) در این تشییع جنازه بسیار معنی دار بود. شعار "اگر امام حالا بود ، شک نکنید با ما بود" تلقی مشایعت کنندگان جوان از بنیانگذار جمهوری اسلامی بود. کسانی که در سال 1367 برای فقیه عالیقدر در تأیید رنجنامه مرحوم احمد خمینی نامه عتاب به آیت الله العظمی منتظری نوشتند، امروز بیش از بقیه متأثر و پشیمان به سر و صورت می زدند. آنها به تازگی حقانیت نزاع کلان بیست و یک سال پیش را دریافته و به اشتباه عمیق خود پی برده بودند. منتظری از زمان خود جلوتر بود. او به وضوح در اواخر دهه اول در اوج نفوذ کاریزماتیک بنیانگذار جمهوری اسلامی انحراف روش حکومتداری فقیهان به قدرت رسیده را دریافت و با شجاعت با نصیحت به ائمه مسلمین پرداخت و البته تاوان سنگین آنرا هم با عزل از بالاترین منصب دنیوی و دو دهه اهانت و تحقیر چشید. البته در تشییع جنازه دومین معمار جمهوری اسلامی، رهبر جمهوری اسلامی و روسای سه قوه اش غائب بودند. هیچکدام حتی برای حفظ ظاهر هم که شده نماینده هم نفرستاده بودند. رئیس جمهور غاصب حتی پیامهای نیمدار کتبی شفاهی برادران متصدی قوای تقینینی و قضائی را نیز لازم ندید ارسال کند. بیشک روح آن مرحوم از حضور اعوان ظلمه در کنار تابوت خود معذب می شد. رئیس مجلس خبرگان رهبری که عمری شاگردی فقیه عالیقدر کرده بود هم همانند رئیس جمهور اصلاحات نماینده فرستاده بودند. تشییع کنندگان از خود می پرسیدند راستی چه کسی باید بمیرد تا حضرات آقایان قدم رنجه کنند و خودشان تشریف بیاورند؟ ملت ایران از آنها که آمدند و پیام درخور دادند سپاسگزار است و از آنها که نیامدند و پیام تسلیت هم ندادند یا حق مطلب را ادا نکردند، دلگیر است و به سیره آن مرحوم می فهمد و می بخشد و به خدا واگذار می کند. 7- رو سفید و سربلند در ابتلائات دنیوی آیت الله خامنه ای در انتهای تسلیت خود به اصل مدعای خود اشاره کرده است: "در اواخر دوران حیات مبارک امام راحل امتحانی دشوار و خطیر، پیش آمد که از خداوند متعال میخواهم آن را با پوشش مغفرت و رحمت خویش بپوشاند و ابتلائات دنیوی را کفاره ی آن قرار دهد". دومین رهبر جمهوری اسلامی به درستی واژه های ابتلاء و امتحان دشوار و خطیر را برای اواخر دوران حیات مرحوم آیت الله العظمی خمینی انتخاب کرده است. دو فقیه طراز اول شیعه در اداره کشور دیدگاههای متفاوتی داشتند، مرحوم خمینی حفظ نظام را اوجب واجبات می دانست و برای آنچه مصلحت نظام می دانست حاضر بود احکام شرع (از قبیل نماز و روزه وحج و مضاربه و مزارعه و مساقات) و جان چند هزار مخالف را فدا کند، در مقابل مرحوم منتظری مصلحت نظام را واجب نفسی نمی دانست آنرا واجب مقدمی و طریقی برای اقامه عدالت می دانست و برای حقوق انسان از آن حیث که انسان است احترام قائل بود و به رعایت دقیق ضوابط شرع در مورد زندانیان و مخالفان به شدت پای بند بود. مرحوم منتظری در برابر اعدامهای بی رویه سال 67 در زندانهای جمهوری اسلامی به شدت به استاد خود اعتراض کرد. به نظر وی این اعدامها بر خلاف ضوابط مسلم شرعی و بر خلاف قوانین موضوعه صورت گرفت. او به موضع خود به آن حد اطمینان داشت که حاضر شد بخاطر پافشاری بر آن از رهبری نظام که بیش از چند ماه با آن فاصله نداشت، چشم پوشی کند. در آن امتحان دشوار و خطیر حسینعلی منتظری نجف آبادی رو سفید و سربلند بدر آمد. فرزند فاضل روستائی باصفا مرحوم حاج علی منتظری نجف آبادی در مرأی و منظر اکثر ملت ایران مظفر و منصور شد. در این ابتلاء الهی بر اساس موازین مسلم قرآنی بزرگانی مردود شدند که علیرغم خدمات فراوانشان باعث و بانی انحراف بنیادی جمهوری اسلامی هستند. جناب آقای خامنه ای خود یکی از محصولات آن انحراف بنیادی است. ایشان از کجا اینگونه با اطمینان قضاوت می کنند که مرحوم منتظری در آن امتحان رفوزه شد و رنجهائی که توسط او (خامنه ای) بر وی (منتظری) روا رفت کفاره گناهان اوست؟ این موضع ربوبی است که بهشت و جهنم و ثواب و عقاب و کفاره تعیین می کند. البته ولایت مطلقه فقیه با تعابیر شبه عرفانی فقیه مبدع آن چیزی از موضع ربوبی کم ندارد. موضعی خدایگانی است. بجای خدا در عرشش در فرش زمین برای خلائق تعیین تکلیف می کند. جان می ستاند. بر حیات و ممات، بر زندگی خصوصی و حتی در قبر مردم هم دخالت می کند. اما اگر از زور ناچاری قرار است بنی بشری از چنین موضعی سخن بگوید حداقل مقادیری دانش اجتهادی و فقاهت سنتی به شیوه سلف صالح و فقه جواهری لازم دارد. کسی می تواند در نزاع علمی و اختلاف تخصصی دو مجتهد مسلم داوری کند و حکم به خطای یکی و فتوا به صواب دیگری صادر کند که خود بهره ای وافر از دانش طرفین و حتی برتر از آنها داشته باشد. آقای خامنه ای به تبحر علمی و استادی مرحوم منتظری اقرار کرده است. ایشان با کدام دانش و با اتکا به کدام فقاهت و اجتهاد این فقیه بزرگوار و استاد برجسته را به ارتکاب خطا در ابتلای عظیم بیست سال قبل محکوم می کند؟ من میزان کم اطلاعی و عدم صلاحیت فقهی و کلامی آیت الله خامنه ای را به استناد تنها اثر فقهیش پس از نزدیک هفتاد سال مستدلا تشریح کردم. 8- نصیحت به ائمه مسلمین به عنوان کوچک ترین شاگرد آیت الله العظمی منتظری متواضعانه عرض می کنم که شما (رهبر جمهوری اسلامی) به لحاظ علمی کوچکتر از آن هستید که در نزاع علمی دو فحل عالم فقاهت وارد شوید. "استاد برجسته و فقیه بزرگوار و متبحری" (به قول خودتان) حکم به عدم صلاحیت شما برای تصدی منصب افتا و مرجعیت کرده است. حد و اندازه شما ترجمه کتاب سید قطب و راضی آل یاسین و نگارش مقاله "چهار کتاب اصلی علم رجال" است. شما را همان به که با غور در کتاب الاغانی ادبیات عرب جاهلی را مرور کنید. به نصیحت آن فقید سعید گوش فرا دهید و بیش از این خود را "مبتذل" نکنید. آیت الله مکارم شیرازی هم در تداوم سیاست یکی به نعل یکی به میخ خود در ضمن تسلیت کوتاهش نوشت "آن مرحوم مقامات علمی و مجاهدت هایی قبل و بعد از انقلاب داشتند هر چند بخشی از مواضع ایشان مخصوصا در اواخر حیات امام راحل قدس سره مورد قبول نبود" (سایت معظم له 29/9/88). به عنوان خواننده قدیمی (در دوران نوجوانی) مجلات نسل جوان و مکتب اسلام و کتاب فیلسوف نماها خدمت "آیة الله فی الارضین" با احترام معروض می دارد که بخش اعظم مواضع سیاسی شما نیز مورد قبول ملت رشید ایران نبوده و نیست، بویژه سکوت معنادارتان دربرابر ظلمی که در چند ماه اخیر از سوی حکومت بر معترضان سبز روا رفت. البته وقتی فقیهی در مبنا رأی مردم را در انتخاب رهبر تنها از باب حکم ثانویه برای دفع تهمت استبداد و دفع وسوسه های شیاطین بداند (انوار الفقاهة ج1 ص 516) واضح است که به چه میزان به رضایت مردم در حوزه عمومی بها می دهد. اعلامیه تسلیت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که افتخارتاریخی تشیع در استقلال مرجعیت از حکومت را ملکوک کرد و به "جامعه وعاظ السلاطین" تبدیل شده است گرته برداری ناشیانه از پیام تسلیت مقام معظم است، کم ارزش تر از صرف وقت در نقدش است. 9- تبرک عُشّ آل محمد به شعار های ابراهیمی موّحدان شهر قم به کرات به خاطر دارد که مراجع تقلیدی از دنیا رفتند و مقلدان و علاقه مندانشان مجاز به برگزاری مراسم ترحیم و ختم برای آنها نبودند. این تنها فعالان سیاسی و روشنفکران و تحصیل کرده های دانشگاهی نیستند که با رژیم منحرف جمهوری اسلامی مشکل دارند، جمع کثیری از متدینان سنتی هم به دلیل تضییقات فراوانی که این رژیم برای مراجعشان ایجاد کرده است از آن ناراضیند. رژیم جمهوری اسلامی بار دیگر اثبات کرد که برخلاف وعده اولیه اش که حتی مارکسیستها هم آزادند فعالیت کنند (مصاحبه پاریس بنیانگذار) در سی امین سال حکومت خود بجائی رسیده است که اجازه برگزاری مجلس ترحیم و ختم و بزرگداشت به دومین معمار خود هم نمی دهد. شما اجازه برگزاری مجلس ترحیم به فقیه مجاهدی را ندادید که خودتان اعتراف کردید "دورانی طولانی از زندگی آن مرحوم در خدمت نهضت امام راحل عظیم الشأن گذشت و ایشان مجاهدات زیادی انجام داده و سختی های زیادی در این راه تحمل کردند". یکی از مراجع حکومتی - که استعداد شگرف معظم له در تولید و تعلیم شعار به نفع مقام عظمای ولایت به طلاب در هفته گذشته عالمگیر شد - متأسفانه از هتک حرمتهایی که مزدوران بسیجی و ماموران بدنام لباس شخصی شما در این چند روزه در تداوم مظالم دو دهه اخیر انجام دادند حمایت و تشویق کرد، از کسی که منفردا بین المراجع به متقلبی همچون محمود احمدی نژاد تبریک می گوید جز این انتظاری نیست. سردسته اراذل و اوباش در حمله به بیوت مراجع عظام (اعلی الله کلمتهم) آخوند دربار و منبری حسینیه شماست. مردم ایران این همه ظلم را از چشم شما می بینند و الا هیچ فرد متدینی اسائه ادب به مرجع تازه درگذشته و پرتاب سنگ به بیت او و منزل بستگانش و بیت مرجع منتقد دیگر را روا نمی دارد. شما از شعارهای تشییع کنندگان خشمگین شده اید. این برای اولین بار بود که این شعارهای ابراهیمی استبداد شکن عشّ آل محمد را متبرک کرد و طلاب حوزه های علمیه پیام رسای ملت ایران را شنیدند: ما اهل كوفه نیستیم، پشت یزید بایستیم؛ مرگ بر ستمگر،چه شاه باشه چه رهبر؛ دیكتاتور قاتله، ولایتش باطله؛ این همه لشكر آمده، علیه رهبر آمده،؛ دیكتاتور، دیكتاتور،عزت خدادایه؛ منتظری نستوه راهت ادامه دارد، حتی اگر دیکتاتور بر ما گلوله بارد؛ عزا عزاست امروز، ملت سبز ایران صاحب عزاست امروز؛ منتظری مظلوم، آزادیت مبارک؛ تسلیت کینه ای /عقده ای نمی خوایم، نمی خوایم؛ عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، فقیه نستوه ما پیش خداست امروز؛ عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، مرجع سبز ایران پیش خداست امروز؛ تجاوز، جنایت، مرگ بر این ولایت؛ وصیت منتظری، مرگ بر این دیکتاتوری؛ اوین شده دانشگاه، ایران شده بازداشتگاه؛ منتظری زنده است، مرجع پاینده است؛ مرجع آزادگی، آزادیت مبارک؛ مرگ بر دیکتاتور. روزنامه ها رسما از انعکاس اخبار مراسم تدفین و تشییع و ترحیم فقیه آزاده منع شدند. هیچ روزنامه ای اجازه نیافت مطلبی درباره مرحوم منتظری را در صفحه اول کار کند. صدا و سیمای حکومتی هم که در این مصیبت نمک بر زخم می پاشید. شما می توانید خوشحال باشید. هیچ جریده ای و هیچ رادیو تلویزیونی در ممکت محروسه از آنچه در مراسم تدفین و تشییع اتفاق افتاده بود چیزی گزارش نکرد و از سبب عدم برگزاری مراسم برگزار نشده پرده برنداشت. هیچکدام شعارهائی که تا عمق استخوان مقام معظم رهبری را سوزاند منعکس نکردند. شهر در امن و امان است. مهم نیست که در این چند روزه تمام مطبوعات و رادیو تلویزیونهای معتبر دنیا اولین خبرشان درگذشت دومین معمار جمهوری اسلامی بود. شما می توانید سرتان را همانند کبک در برف فرو ببرید و کماکان همانند شاه معدوم صدای اعتراض شهروندان ایرانی را نشنیده بگیرید. 10- مکتب سیاسی منتظری اگر زمانی از مرحوم آیت الله العظمی خمینی همانند لنین در شوروی، مائو در چین و کاسترو در کوبا یاد می شد؛ منتظری را تا قبل از درگذشتش می شد با تروتسکی در شوروی مقایسه کرد. اما خلوص، انصاف، شجاعت، دانش، تقوا و حریت منتظری بویژه رهبری معنوی او در جنبش سبز اخیر مردم ایران نام او را از حد یک مرجع سنتی تقلید یا یک فقیه متضلع حوزه های علمیه یا یک انقلابی معترض بسیار فراتر برده است. در تاریخ فقه شیعه نام او در عداد آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و میرزای نائینی یاد خواهد شد. در مقایسه با دیگر شخصیتهای معاصر بین المللی نام منتظری در عداد نام گاندی رهبر صلح طلب هند و مارتین لوتر کینگ و نلسون ماندلا در حد ایران یادکردنی است. اما در این مقایسه ها از منظر اکثر ایرانیان آیت الله خامنه ای قرینی جز استالین نیافته است. عزاداران حسینی مویه کنان او را نشانه گرفته اند: محرم ماه خونه، یزید سرنگونه. منتظری در مرگش شکوفا شد. او صاحب یک مکتب است: اسلام سیاسی رحمانی. او خطای قراردادن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی را به بهترین وجهی جبران کرد. در این باره بیشتر خواهم نوشت. اندیشه منتظری گریبان استبداد دینی را در ایران رها نخواهد کرد. راه منتظری راه حسینی و علوی و محمدی است. او با زندگی خود تجسم این حدیث معتبر سیدالشهدا از جدش رسول خدا (ص) بود: "افضل الجهاد کلمة عدل عند امام جائر" (با ارزش ترین جهادها ابراز سخنان عدالت خواهانه در پیشگاه پیشوای ستمگر است). راه منتظری پاکسازی جمهوری اسلامی از ولایت جائر است. متبرک باد نام او، پر رهرو باد راه او. |
حمله نیروهای امنیتی به مجلس قرائت قرآن دربیت آیت الله العظمی منتظری Posted: 24 Dec 2009 08:31 PM PST روز گذشته مجلس قرائت قرآن در بیت آیت الله العظمی منتظری در قم برگزار شد. به گزارش خبرنگار جرس در این مجلس که توسط اطرافیان این روحانی عالی قدر برگزار شده و مخصوص بانوان بود، بانوان به قرائت قرآن پرداختند اما با حمله نیروهای امنیتی مواجه شد و نوه آیت الله العظمی منتظری بازداشت شد. نوه این مرجع تقلید بلندپایه چند ساعت بعد از بازداشت، آزاد شده است. |
برنامه های مراسم هفتم آیت الله منتظری در اصفهان Posted: 25 Dec 2009 09:48 AM PST آیت الله طاهری جلسات بزرگداشت هفتمین روز رحلت آیت الله العظمی منتظری را در اصفهان که مورد حمایت احزاب و گروههای اصلاح طلب استان قرار گرفته، اعلام کرد. به گزارش تارنمای "نوروز" این برنامه ها که همزمان با تاسوعا و عاشورای حسینی است، به شرح زیر اعلام می شود: شام تاسوعا: ساعت 18 تا 23، مسجد اعظم حسین آباد، با حضور گسترده و سبز عزاداران صبح عاشورا: ساعت 8 تا 11:30 ، چهارباغ پایین ؛ میدان امام حسین (دروازه دولت) ؛ میدان امام و سپس برگزاری نماز ظهر عاشورا در میدان امام عصر عاشورا: ساعت 15:30 تا 17 گلستان شهدا شام عاشورا: بعد از نماز مغرب و عشا، حرکت از تمام میادین اصفهان و شهرستانهای استان به سمت مسجد اعظم حسین آباد برای برگزاری شام غریبان |
Posted: 24 Dec 2009 08:19 PM PST محمود حجتی طبق دعوت قبلی از سوی بیت معزز آیت الله العظمی منتظری قرار بود بعد از نماز مغرب و عشاء در شبستان مسجد اعظم قم، یعنی مدرس این یگانه آزاد اندیش، مراسمی برگزار گردد. قبل از اذان برای ادای نماز و حضور در مراسم به مسجد رسیدم، اما بر خلاف انتظار با حضور گسترده جماعتی یکدست که با برنامه قبلی با شمایل یکسان و چفیه برگردن مواجه شدم که امکان ورود به شبستان و حتی صحن را هم از مراجعین گرفته بودند. آقایان به شدت مشغول توزیع عکسهای متنوع و گوناگون مقامات بودند. با ملاحظه این وضعیت به ناچار جایی جهت اقامه نماز نیافتم. وارد حرم مطهر شدم و پس از اقامه نماز و زیارت و ذکر فاتحه برای شرکت در مراسم آماده می شدم که در این اثنا حضرت حجه الاسلام والمسلمین احمد آقا منتظری هم با جمعی از اعضاء بیت شریف وارد حرم شده و مشغول نماز و قرائت فاتحه شدند. دوستانی که وضع را دیده بودند می گفتند که در مسجد جا پیدا نمی کنیم که با خوشبینی گفتم مشکلی نیست. بالاخره ما هم جای خود را پیدا می کنیم. سلام نماز که داده شد جماعت مذکور کاملاً شبستان و فضای خالی صحن ها را نیز پر کردند. دربهای دالان ورودی باز شد، همراه با حاج احمد آقای منتظری و جمعی از دوستان سعی کردیم راهی بسوی شبستان پیدا کنیم که با فشردگی جمعیت روبرو شدیم. شاید یکی دو قدم در زاویه درب وارد شبستان نشده بودیم که با هجوم جمعیتی که شعار می داد: " این همه لشگر آمده، به عشق رهبر آمده" کاملاً به عقب رانده شدیم. حاج احمدآقا با مشاهده این وضع که برای صاحب عزا نه جایی گذاشته اند و نه احترامی قائل هستند و بلکه او را با توسل به زور از محل مراسم بیرون می رانند چاره ای جز ترک محل ندید. در حالیکه از رفتارهایی که در ایام شهادت سرور آزادگان حضرت اباعبدالله الحسین با خانواده عزادار مرجعی که افتخارش پیروی از مکتب حسین (ع) بود در حیرت بودم، لشکریان پیروز و خشنود با شعارهایشان به حال خود وانهادیم و همراه دوستان عازم بیت مرجع فقید شدیم. بنابرآن گذاشتیم که در جمع محدود خود با تلاوت آیات قرآن و احیاناً وعظ و عزاداری گامی هرچند کوچک برای تسلی بازماندگان برداریم. اما در مسیر با مامورین انتظامی که دو سوی کوچه منتهی به بیت را بسته بودند مواجه شدیم. به زحمت جمعیت صدنفری ما راهی از میان صفوف مامورین باز کرده و خود را به بیت رساندیم. ندای تلاوت آیات قرآن طنین انداز شد، اما مامورین همچنان کوچه را بسته بودند و مانع از حضور افراد در بیت می شدند. ناگهان سروصداهایی بلند شد، آری لشکریان پیروز مسجد اعظم با شعارهای قبلی و شعار " این خون که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست" خود را به خاکریز بیت رساندند و متاسفانه آنچه که قلم و بیان از آن شرم دارد شعار داده و اقدام کردند. نمی دانم به کجا می خواهیم برویم؟ در فرهنگ ما هنگامی که کسی از دنیا می رود، بنای دیگران احترام و اعلام همدردی با صاحبان عزاست، چه رسد به اینکه مرجعی عالیقدر و کم نظیر در زهد و تقوی و مبارزه از دنیا رفته باشد. براستی نمی دانم این لشکریان پیروز از کدام فرهنگ سیراب شده اند و چه نسبتی با جامعه خود دارند؟ آیا به صرف استفاده از نمادهایی چون چفیه، عنوان زیبای بسیجی که سمبل آنهمه فداکاری و رشادت و از خودگذشتگی بود، زیبنده این افراد است؟ بخدا قسم که چنین نیست و بسیج و بسیجیان دوران دفاع مقدس هیچ نسبتی با اینان نداشته و ندارند. این هیاهو و بازار مکاره در حالی برپاشده بود که در خلال این دو روز مکرر از فرزند بزرگوار آن فقیه سفرکرده می شنیدم که توصیه به آرامش و تاکید می کرد روح آن فقید مجاهد هرگز به ریختن قطره خونی از بینی کسی راضی نیست و قبل از شروع سخنرانی داخل منزل نیز اظهار امیدواری کرد که پس از سخنرانی، آقایان! رفته باشند و آرامش حاکم شده باشد و حاضرین نیز با آرامش محل را ترک کنند. با پایان گرفتن مراسم هیاهوی لشکریان پشت خاکریز تمام نشد و مواجه شدیم با هجوم آنان به سوی مردمی که در حال خارج شدن از بیت بودند. مردم بناچار به طرف بیت شریف بازگشتند و دربها را بستند. متاسفانه مهاجمین اینبار با هتاکی و سردادن شعار شروع به کندن پلاکاردهای تسلیت از روی دیوارها و جایگزین کردن عکسهای همراه خود نمودند و مبادرت به شکستن شیشه ها و ... آری، آنچه آموخته بودند را بطور تمام و کمال اجرا کردند و ظاهراً این بازیها همچنان ادامه دارد... بیت شریف آیت الله العظمی منتظری بیش از نیم قرن است که فشار ظلم و ستم را تجربه می کند. ازسالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و نظام شاهنشاهی گرفته تا دو دهه اخیر پس از پیروزی انقلاب. البته تاریخ پر افتخار شیعه از صدر اسلام و پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، در زمان ائمه اطهار(ع) و پس از آن همواره شاهد ظلم و جور حکومتها و تحت فشار بودن شیعیان و علویان بوده است. اما شگفتا که حکومتی با نام اول مظلوم عالم امیرمومنان علی (ع) اینگونه در حق این خانواده ظلم روا می دارد. به واقع نمی دانم که اینگونه اعمال چگونه قابل درک و توجیه می تواند باشد. از یکسو فرهنگ اسلامی ما که بنای آن بر عطوفت و محبت و مهربانی است و پیامبر آن پیامبر رحمت است و از سوی دیگر فرهنگ ملی ایرانی که سرشار از عاطفه و یتیم نوازی است کجا با این اعمال و رفتار سر سازگاری دارد و تا کی آنان که دل در گرو قرآن و اسلام و سیره ائمه اطهار دارند بایستی خون دل بخورند و نظاره گر این همه ظلم و ستم نا روا باشند |
سپاه پاسداران: منتظری چهره محبوب معاندان نظام بود Posted: 24 Dec 2009 08:05 PM PST جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران چهار روز پس از درگذشت آیت الله منتظری با این ادعا که"منتظری تا نفس آخر عليه نظام و رهبری سخن گفت و هر كاری خواست انجام داد" پیام تسلیت آیت الله خامنه ای را "تدبیری مدبرانه" توصیف کرد. مجتبی ذوالنور تاکید کرد"كسانی كه اخراجی امام بودند هم اينك مريدان انديشههای منتظری هستند و در بيت امام زندگی می كنند" و گفت که"بازماندگان امام نيز امام گونه رفتارنمی كنند و ندیده ایم که سيد حسن خمينی از آرمانهای انقلاب دفاع كند." به گزارش خبرگزاریها جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه"در نشست بصيرت سياسی بسيج استان بوشهر " افزود"آن روز در تشييع جنازه عدهای شعار دادند كه منتظری كجایی موسوی تنها مانده،بايد به آنها گفت كه اگر موسوی خط امامی است پس منتظری چه كاره است". او با تاکید براینکه"هر كسی كه منسوب به امام است بيمه انقلاب و نظام نيست" گفت که"راه امام در آرمانهای ايشان و استمرار آن در خط مقام رهبری است." اظهارات مجتبی ذوالنور اولین واکنش صریح یک مقام ارشد سپاه پاسداران به درگذشت آیت الله منتظری به شمار می رود اما سپاه پاسداران در نخستین روز درگذشت آیت الله منتظری نیز از به کار بردن عنوان"آیت الله" برای این مرجع تقلید خودداری کرد و او را"چهره محبوب معاندان نظام" نامید. سایت بصیرت وابسته به دفتر سیاسی سپاه پاسداران در سطر نخست خبر درگذشت او نوشت"بسياری از دريافت کنندگان اين خبر،آن را با اين دعا همراهی کردند:اللهم اجعل عواقب امورنا خيراً." این سایت با اشاره به اینکه"حسينعلی منتظری قبل از پيروزی انقلاب سوابقی انقلابی در مبارزات به رهبری امام خمينی داشت" درباره زندگی آیت الله منتظری در سالهای پس از انقلاب نوشت که او"پس از انقلاب به توصيه های امام كه خواستار پاك كردن دفترش از عناصر ناسالم بودند، توجه نكرد." دفتر سیاسی سپاه پاسداران کتاب خاطرات آیت الله منتظری را نیز یک روز پس از درگذشت این مرجع تقلید مورد تردید قرار داد و ادعا کرد که آیت الله منتظری بعد از درگذشت آیت الله خمینی"اجازه داد نيروهای مخالف امام خاطراتی را برای او تنظيم كنند" و افزود که در این کتاب"نسبت های ناروایی به امام وارد شده است." صبح دوشنبه 30 آذر و همزمان با برگزاری مراسم خاکسپاری آیت الله منتظری نیز سایت دفتر سیاسی سپاه "رسانههای بيگانه"را متهم کرد که با انتشار"برخی ديدگاهها و موضعگيریهای فقهی و سياسی آيت الله منتظری،ضمن مشروعيتزدایی از نظام جمهوری اسلامی،از وی به گونهای تلويحی با عنوان مدافع حقوق مردم و مخالف دولت احمدی نژاد ياد می کنند." سایت دفتر سیاسی سپاه افزود"به درگذشت آيتالله منتظری و مراسمهای ماه محرم،به عنوان فرصتی برای ادامه ناآرامیهای پسا انتخاباتی و چالشی برای نظام اسلامی نگريسته می شود." علی سعیدی نماینده رهبرجمهوری اسلامی در سپاه پاسداران نیز یک شنبه 29 آذر ساعتی پس از انتشار خبر درگذشت آیت الله منتظری گفت که روحانیان برای"ثبات فضای سیاسی کشور" باید از دامن زدن به اختلاف جلوگیری کنند و"مهمترین اولویت"آنها باید"ولایت مداری" و"همگامی با رهبری" باشد. روایت جدید سپاه از زندگی سیاسی آیت الله منتظری سایت اینترنتی دفتر سیاسی سپاه پاسداران در نوشتاری دیگر نیز با عنوان"نگاهی به حيات سياسی شيخ حسينعلی منتظری"نوشت"منتظری كه حيات سياسی اش با افت خيزهای فراوانی از جمله ايستادن در مقابل امام خمينی و تغيير مواضع كامل نسبت به انقلاب همراه بود فوت كرد." در این نوشتار به رغم آنکه آیت الله منتظری از مبارزان پیش از انقلاب و از"عوامل كليدی در گنجاندن اصل ولايت فقيه در قانون اساسی"معرفی شد اما دفتر سیاسی سپاه درباره قائم مقامی چهارساله آیت الله منتظری از آبان سال 64 تا فروردین سال 68 تنها به این نکته اشاره کرد که" در سال 1364 مجلس خبرگان رهبری با نظر به ادامه رهبريت پس از وفات آيتالله خمينی تصميم گرفت آيتالله منتظری را به عنوان قائممقام خمينی معرفی و اعلام كند." کناره گیری آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری در نوشتار سپاه پاسداران نتیجه"جدا شدن از مسیرانقلاب" توصیف شده و این نهاد نظامی با وارد آوردن اتهاماتی به آیت الله منتظری و بیت او ادعا کرد که علت این کناره گیری"اقدامات ضدامنيتی و قتل های متعدد باند مهدی هاشمی" و "دفاع ناشیانه" آیت الله منتظری"از داماد و اعضای دفترش"بوده است. دفتر سیاسی سپاه استعفای آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری را نیز"عزل تحت عنوان استعفا" نامید و از آن به عنوان"يكی از مهمترين اقدامات پيشگيرانه برای ادامه انقلاب اسلامی"نامبرد. در روایتی که سپاه از زندگی سیاسی آیت الله منتظری ارائه کرد اشاره ای به مخالفت و نامه نگاری های اعتراض آمیز این مرجع تقلید و قائم مقام وقت رهبری نسبت به شرایط زندانیان سیاسی و به خصوص اعدام های تابستان سال 67 نشده است. علاوه براین دفترسیاسی سپاه طی این نوشتار در اقدام بی سابقه ای از آیت الله بهشتی،محمد علی رجایی،و حجت الاسلام محمد جواد باهنر به عنوان کسانی نام برد که در سال 60 "براثر دو بمبگذاری کشته شدند" و از حجت الاسلام محمد منتظری فرزند آیت الله منتظری نیز که تاکنون از او به عنوان"شهید"نامبرده می شد به عنوان"یکی از قربانیان" این بمبگذاریها نامبرد. در بخش دیگری از این نوشتار،دفتر سیاسی سپاه سخنرانی 23 آبان سال 76 آیت الله منتظری را که به"سخنرانی 13 رجب" شهرت دارد"هتاکی مستقیم به رهبری"توصیف کرد و افزود"منتظری سال ها در سكوت خبری بود تا آنكه بازهم جنجالی شد و در سخنرانی به مناسبت 13 رجب به طور مستقيم اتهامات و هتاكی های مختلف عليه نظام و رهبری مرتكب شد." سپاه پاسداران حمله به بیت و حسینیه آیت الله منتظری و حصر پنج ساله او به دنبال سخنرانی 13 رجب را"خروش مردم انقلابی قم"توصیف کرد و افزود"از اين زمان بود كه منتظری رسما خط خود را از انقلاب جدا كرده و عليرغم اعتقادات قبلی نسبت به نظام و ولايت فقيه در راستای اهداف بيگانگان قدم برداشت." دفتر سیاسی سپاه در توصیف محبوبیت آیت الله منتظری در سال های اخیر نیز ادعا کرد که"او در ايام دوم خرداد و خصوصا پس از انتخابات دهم رياست جمهوری به عنوان چهره محبوب معاندان نظام مورد حمايت آنانی قرار گرفت كه هيچگاه نظام اسلامی را قبول نداشته اند." دفتر سیاسی سپاه در پایان روایت جدید خود از زندگی آیت الله منتظری از او به عنوان"مرد جنجالی" و "شیخی" نامبرد که"هميشه مواضع و رفتارهای سياسی اش در قبل و بعد از انقلاب مورد توجه همگان قرار می گرفت" و افزود"اين مرد جنجالی بالاخره دارفانی را وداع گفت تا در اين ايام فوت او هم جنجالی باشد." چهارشنبه 2 دی ماه نیز سایت بصیرت پیام تسلیت آیت الله خامنه ای پس از درگذشت آیت الله منتظری را"برخورد کریمانه" توصیف کرد اما ادعا کرد هواداران جنبش سبز در جواب"تشييع جنازه آقای منتظری را به ميتينگ سياسي مبدل کرده" و "به نايب امام زمان و نظام اسلامی و ساير مراجع تقليد آشکارا توهين کرده اند." دفتر سیاسی سپاه پاسداران علاوه براین میرحسین موسوی،مهدی کروبی و آیت الله یوسف صانعی را به خاطر اعلام عزای عمومی به مناسبت در گذشت آیت الله منتظری به شدت مورد حمله قرار داد. تخریب آیت الله منتظری تا آخرین روزها آیت الله منتظری شنبه شب درحالی درگذشت که دفتر سیاسی سپاه پاسداران در ماه های اخیر بارها ضمن ابراز نگرانی از توجه افکار عمومی به این مرجع تقلید،نسبت به بازگشت او هشدار داده بود. رییس دفتر سیاسی سپاه پاسداران مهرماه سالجاری در نوشتاری با عنوان"موسوی در كژ راهه منتظری" در هفته نامه صبح صادق این مرجع تقلید را به"خیانت" متهم کرد و افزود که"منتظری یک فرد نیست بلکه يك جريان فكري سياسی منحرف"است که"می رفت تا پس از آیت الله خمینی"به صورت قانوني حاكميت را در اختيار بگيرد." یداله جوانی در این مطلب مدعی شده بود که"منتظری در كژ راهه ای به حركت درآمد كه به جای اينكه اميد امت و امام باقی بماند، به اميد تمامی دشمنان و مخالفان جمهوری اسلامی تبديل شد و طي بيست سال گذشته نيز با تمام توان در همين كژ راهه ادامه حركت داده و هرگز به فكر اصلاح مسير حركت نيفتاده است." رییس دفتر سیاسی سپاه با تشبیه ایستادگی آیت الله منتظری در مقابل آیت الله خامنه ای به ایستادگی او در مقابل آیت الله خمینی ادعا کرده بود که آیت الله منتظری"به دليل همين نوع رفتارها طي بيست سال گذشته مورد حمايت بيگانگان و گروهك های ضد انقلابی بوده و آنان تلاش می كنند برای مقابله با انقلاب و جمهوري اسلامی، ازايشان به نفع خود در كسوت مرجعيت استفاده كنند." رییس دفتر سیاسی سپاه نامه میرحسین موسوی به آیت الله منتظری ر مورد حوادث پس از انتخابات و پاسخ آیت الله منتظری به این نامه را بخشی از"حركت ساختارشكنانه موسوی" توصیف کرده و ادعا کرده بود که"تلاش برای زنده كردن و به صحنه آوردن منتظری"از جمله اقدامات ساختارشکنانه موسوی است. منبع: بی بی سی |
عفو بین الملل: عاشورا پایان خشونت علیه تظاهرکنندگان باشد Posted: 24 Dec 2009 07:48 PM PST سازمان عفو بین الملل از رهبر ایران خواسته است اجازه ندهد عزاداران روز عاشورا با باتوم های بسیج و یا دستگیری های خودسرانه مواجه شوند. ملکوم اسمارت مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقای دیده بان حقوق بشر گفته است دولت ایران باید در عاشورا به خشونت علیه تظاهرات صلح آمیز و دستگیری های خودسرانه پایان دهد. عفو بین الملل حملات خشونتبار اخیر علیه عزاداران درگذشت آیت الله منتظری را محکوم کرده و از دولت ایران خواسته است با ممانعت از ورود بسیج به معترضان اجازه دهد بطور مسالمت آمیز تظاهر کنند. این بیانیه در حالی منتشر می شود که با نزدیک شدن ایام تاسوعا و عاشورا برخی گزارشها حکایت از احتمال خشونت نیروهای حکومتی علیه معترضان در ایام سوگواری دارد. درگیری های چند روز گذشته موجب شد خانواده آیت الله منتظری پس از برگزاری تشییع و تدفین، سایر مراسم را لغو کنند. درگیری های دیگری هم در هنگام مراسمی که قرار بود برای آیت الله منتظری در اصفهان و زنجان برگزار شود صورت گرفت که به لغو هر دو مجلس ترحیم منجر شد. کمپین بین المللی حقوق بشر نیز با صدور اطلاعیه ای ضمن محکوم کردن حملات اخیر به شرکت کنندگان در مراسم عزاداری برای آیت الله منتظری نسبت به "افزایش تنش ها در آستانه عاشورای حسینی" ابراز نگرانی کرده است. ارون رودز سخنگوی این سازمان گفته است مقام های ایران نباید حق مردم را در عزاداری برای آیت الله منتظری و یا هر فرد دیگری نقض کنند. وی افزوده این زنگی خطری واقعی است که در روزهای آتی و با نزدیک شدن به عاشورا احتمال حمله خشونتبار به شهروندانی وجود دارد که غم و اندوه و احساسات مذهبی خود را در شعائر مذهبی عاشورا در روز ششم دی ماه ابراز خواهند کرد. کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران با اشاره به برخوردهای خشنی که از طرف نیروهای دولتی و یا طرفدار حکومت به آیت الله طاهری و آیت الله صانعی در جریان مراسم درگذشت آیت الله منتظری شده است تاکید کرده ابراز احساسات نه تنها از منظر قوانین ایران و بین المللی یک امر ضروری است بلکه از اصول اولیه اخلاق انسانی بشمار می رود. |
آقای خامنه ای! صدای مردم را نمی شنوید؟ Posted: 24 Dec 2009 08:10 PM PST سردبیر امروز در ایران تنها کسانی واقعیت را انکار می کنند که یا دچار جهلند و یا عناد. یا منافعی در همراهی با فاسد دارند و یا منشا فساد. یا عشقی از ایران و مردم در دل ندارند و یا دلی در سینه. اگرچه پیش از انتخابات ریاست جمهوری دهم خواست مردم تنها عدم ادامه دولت "دروغگو" بود و این در شعارهایشان نمایان و پرنگ می نمود پس از آن پرسشی را نجیبانه طرح کردند: "رای من کجاست؟" اما پاسخ نانجیبانه حکومت به مردم روز به روز به شعارها و خواسته هایشان رنگ و بوی دیگری داد. از سرنگونی دولت کودتا تا سرنگونی حکومت یزیدیان زمان. در حکومت داری و حکمرانی هیچ مقامی از نقد و مواخذه مصون نیست. بر طبق قوانین جمهوری اسلامی می شود وزرا را استیضاح و رئیس دولت را نیز به رای عدم کفایت برکنار کرد. رهبری جمهوری اسلامی نیز اگر شرایط خود را از دست بدهد به دست مجلس خبرگان برکنار خواهد شد. و مجلس خبرگان منتخبان ملتند و اراده ملت باید در حکمشان جاری باشد. اما از قضا عملکرد و سیستم معیوب نظام جمهوری اسلامی باعث شده است این مجلس فاقد کاریی لازم و از اراده واقعی ملت تهی باشد. همانند انچه بر سر مجلس شورای اسلامی آمده است و در انتخابات اخیر دولت را نیز در بر گرفت. آیت الله علی خامنه ای و نزدیکان ایشان کسانی هستند که در این سالها با عملکرد ناصواب خود ارگانهای و نهادهای مدنی این کشور را یکی پس از دیگری فاقد ارزش و اعتبار کرده اند. قوه قضائیه از فساد بی سابقه و نا عدالتی و نا کارآمدی رنج می برد، صدا و سیما بجای آنکه ملی باشد بازیچه جماعتی کوچک شده است، مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان ، مجلس خبرگان و دولت نیز آنچنان غیر مردمی اند که حتی "انتخابات های درجه دوم انتصابی" نیز نمی تواند اعتباری به آنها ببخشد. امروز عقلای قوم باید به رهبری ایران تاکید کند که واقعیت جامعه تغییر کرده است. شما دیگر آن روحانی ساده دل و صادق برای مردم نیستنید. امروز نه تنها در شمال تهران که در جنوب آن ، در شهر قم مرکز و پایتخت جهان تشییع ، اصفهان، نجف آباد ، مشهد ، زنجان، اردبیل، تبریز، شیراز، یزد ، اهواز، خرم آباد و جای جای ایران یک شعار شنیده می شود. شعاری که در آن مردم ، مرگ دیکتاتوری را می خواهند و البته نه لزوما مرگ دیکتاتور. مردم صراحتا می خواهند به دیکتاتوری ولایت فقیهی پایان داده شود. برای این خواست خود حجت شرعی نیز دارد. حضرت آیت الله منتظری همچون بسیاری از مراجع مستقل و مسلم و سرشناس دیگر اعلام فرمودند:"ولایت مطلقه فقیه عین شرک است". حالا باید تصمیم تاریخی اتخاذ گردد. باید صدای مردم را شنید و بیش از این به کشور هزینه وارد نکرد. هزینه هایی که موجودیت و یکپارچگی آنرا هدف قرار می دهد. روز به روز آهنگ سقوط دیکتاتوری تندتر می شود و بر هزینه آن افزوده تر. موجی که دارد همه کشور را در بر می گیرد. گرچه به موازات این موج حواریون ولی فقیه و رسانه های دروغ پرداز حامی ایشان آنچنان مقام عظمای ولایت را باد می نمایند که جایگاهی در اندازه پیامبران و نعوذبالله خداوند برایش متصور می شوند. اما واقعیت آنست که این هیاهو ها جز برای نشنیدن صدای مردم بلند نشده است. اینان به باور خود همهمه می کنند تا صدای "مرگ بر دیکتاتور" مردم شنیده نشود. چه خیال خام و عبثی. چه افکار مسموم و بی مصرفی. دیر یا زود -که انشالله زود است- بساط دیکتاتوری برچیده می شود اما به واقع می شود از هزینه های آن کاست. باید صدای مردم را شنید. و به شنیدن آن اعتراف کرد. و از آنان برای همه خطاها پوزش خواست و رفتار غلط گذشته را تصحیح کرد و انتخاب برای ماندن و رفتن را به آنها سپرد. شاید این تنها راهی است که برای کودتا گران و حامیانشان در حاکمیت فرصتی به وجود آورد برای حضور در آینده سیاسی ایران. آینده ای که رو به سوی دموکراسی و آزاد ی دارد. |
آن که صعود کرد و آن که سقوط کرد؛ آن که رها شد و آن که گرفتار شد Posted: 24 Dec 2009 09:03 PM PST اکبر گنجی اشاره: ساختار جهان طبیعت و جهان اجتماع به گونه ای نیست که انسان ها بتوانند به هر چه می خواهند دست یابند. راه های بسیاری گشوده است و راه های بسیاری مسدود است. منابع و برساخته های انسانی بیکران نیستند: چهار منبع قدرت،ثروت،معرفت و منزلت از منابع کمیاب اند. نظام های بشری- چه در سطح بین المللی (آمریکا و سومالی، ژاپن و افغانستان) و چه در سطح داخل یک کشور(دولت و مردم،ثروتمندان و فقرا)- به شدت گرفتار نابرابری در توزیع این منابع کمیاب اند. به عنوان مثال،نمی شود در یک کشور دو نفر به طور همزمان رهبری سیاسی (پادشاه، رئیس جمهور، نخست وزیر و...) را در دست داشته باشند. رئیس جمهور شدن یکی در یک دوره ی معین، به معنای فقدان این منبع قدرت برای همه ی افراد آن جامعه در آن دوره ی معین است. آیت الله منتظری با منابع کمیاب چه می کرد؟ یکم- رهایی از قدرت: پس از پیروزی انقلاب اسلامی 1357،آیت الله منتظری به دلیل سوابق مبارزاتی و پشتوانه ی علمی در فقاهت،به سرعت به چهره ی مقبول تبدیل شد. انتظار او این بود که در رأس ساختار سیاسی یک جامعه ی مسلمان شیعه باید کسی قرار گیرد که افقه و اعلم در فقه باشد(یعنی مرجع تقلید). البته عدالت هم نقش مهمی در این رابطه بازی می کرد. یعنی، ولی فقیه باید عادل باشد. آیت الله خمینی، استاد فقه و فلسفه و عرفان،مصداق حاضر آن مفهوم بود. به تعبیر دیگر،ولایت فقیه لباسی بود که در حد قد و قامت رهبر انقلاب دوخته شده بود. سوابق مبارزاتی آیت الله خمینی و دفاع او از روش های مسالمت آمیز در مبارزه ی با دیکتاتوری- آن هم در روزگاری که گفتمان مسلط ، گفتمان چریکی بود- هیچ شک و شبهه ای ایجاد نمی کرد. بدین ترتیب بود که آیت الله منتظری بیشترین نقش را در تصویب اصل ولایت فقیه و ورود آن به قانون اساسی بازی کرد. جبهه ی متحد انقلاب به سرعت فرو ریخت، اسلحه جایگزین استدلال و رفاقت شد،تسخیر قهرآمیز دولت آرمانی مطلوب بود. کردستان، گنبد، دیگر شهرها و دانشگاه ها به میدان نبرد تبدیل شد. بازداشت های گسترده آغاز گشت. شکنجه و اعدام مخالفان با دیدگاه آیت الله منتظری سازگار نمی افتاد. شروع به نوشتن نامه های اعتراضی محرمانه به آیت الله خمینی کرد و به رهبران حاکم و دستگاه اطلاعاتی- امنیتی تاخت که چرا چنان می کنند. این چنین بود که فاصله ای پدیدار گشت که روز به روز عمیق و عمیق تر شد تا در نهایت به عزل او از سوی آیت الله خمینی منتهی گردید. بدین ترتیب، آیت الله منتظری از قدرت "رها" شد و آیت الله علی خامنه ای "گرفتار" قدرت گردید. او که دیگر نه قائم مقام رهبری بود،نه امکانی برای ارتباط با دیگران داشت،هنوز گرفتار قدرت بود. مگر همو نبود که با اصرار ولایت فقیه را وارد قانون اساسی کرد؟ مگر همو نبود که تا عزل از جانشینی رهبری چند جلد کتاب در تئوریزه کردن نظریه ی ولایت فقیه نوشت؟ باید تکلیف خود و دیگران را با این نظریه معلوم می کرد. اما مسأله ی مهمی وجود داشت که نسل ما بدان توجه نداشت. افلاطون قدرت را به فیلسوف حکیم سپرد. مارکس قدرت را به پرولتاریا سپرد (بلشویک ها حزب کمونیست را جایگزین پرولتاریا کردند). آیت الله منتظری(اکثر فقها و مذهبیون) قدرت را به فقیه "عادل" سپرد. انقلاب فرانسه با روبسپیر، انقلاب روسیه با استالین، انقلاب چین با مائو و انقلاب ایران با آیت الله خمینی و آیت الله خامنه ای نشان دادند که مسأله مهمی که منتسکیو بر آن انگشت نهاده بود، نادیده گرفته شده است. خطای آنان این بود که می گفتند قدرت را به فرد عادل بسپارید. اما منتسکیو گفته بود،اولین چیزی که قدرت از آدمی می ستاند، قدرت عدالت ورزی است. تجربه ی انقلاب ایران، زمامداری آیت الله خمینی و آیت الله خامنه ای؛ مدعای منتسکیو را به عینه برای آیت الله منتظری تائید کرد و او را به این سو سوق داد. بدین ترتیب بود که با "ولایت مطلقه ی فقیه" مخالفت کرد،ولایت فقیه را از آن فقیه اعلم و افقه به شمار آورد، و "ولایت فقیه" را به "نظارت فقیه" فروکاست. آری آیت الله منتظری از "قدرت" رها شد و آیت الله علی خامنه ای گرفتار قدرت شد،اما تحول دیگر و مهمتر این بود که آیت الله منتظری روز به روز از نظریه ی ولایت فقیه دور و رها شد و علی خامنه ای روز به روز بیشتر و بیشتر گرفتار نظریه ی ولایت مطلقه ی فقیه شد. فقیه عالیقدر که دستگاه فقهی خود را با حقوق بشر مدرن سازگار می کرد،شاید در پایان به این رضایت می داد که "ولی فقیه" به چیزی مانند "ملکه ی انگلیس" تبدیل شود. نمی دانم این همه توجه به زمامداران سیاسی برای چیست؟ تمام توجه را باید به تولید، توزیع و کنترل قدرت معطوف داشت. برای اینکه قدرت، قدرت عدالت ورزی را نستاند،باید قدرت را با قدرت مهار کرد،نه آنکه قدرت را به خوبان سپرد. به جای بحث و گفت و گو درباره ی اوصاف اخلاقی زمامداران سیاسی،باید مردم را قدرتمند کرد تا آدمیانی که گریزی از دولت ندارند،دولت را با قدرت خود کنترل کنند. دموکراسی محصول موازنه ی قدرت میان دولت و مردم است. دوم- صعود اخلاقی: از نابرابری منابع کمیاب قدرت،ثروت،معرفت و منزلت سخن گفته شد. اما وضع فضائل و رذائل اخلاقی چگونه است؟ آیا اخلاق هم منبعی کمیاب است؟ به تعبیر دیگر، آیا عمل به فضائل اخلاقی از سوی یک فرد یا گروه مانع عمل به فضائل اخلاقی از سوی دیگر افراد و گروه هاست؟ روشن است که چنین نیست. راستگویی یکی، مانع راستگویی دیگری نیست. امانت داری یک گروه، مانع امانت داری دیگران نمی شود. بخشش یکی مانع بخشش دیگری نیست. آیت الله منتظری برابر آیت الله خمینی قرار گرفت، اما هیچ گاه در این رویارویی فضائل اخلاقی را زیرپا نگذارد. رویارویی او با آیت الله علی خامنه ای هم از این نظر قابل تأمل است. نقدهای آیت الله منتظری موجود است، هیچ نوع اهانتی در آنها وجود ندارد. اما آیت الله علی خامنه ای در مواجه ی با آیت الله منتظری بدترین اهانت ها(منفور، مطرود،خائن،معمم ساده لوح، آدم بیچاره و مفلوک ،ورشکسته ی سیاسی، ضربت خورده ی انقلاب، تو دهنی خورده ی از بسیج، ناجوانمرد، نادان و نفهم،و...) را نسبت به ایشان به کار برد[1]. این چنین بود که او صعود کرد و این سقوط. علی خامنه ای بود که سال ها آیت الله منتظری را به خاطر یک سخنرانی انتقاد آمیز در بیت اش زندانی و او را از دیدار با دیگران محروم کرد. علی خامنه ای در رحلت آیت الله منتظری سقوط خود را بیشتر نشان داد. از پیام او به مناسبت درگذشت آیت الله منتظری و نیش زدن های صریح به مرجعی که به رحمت خدا پیوسته است، تا اعزام چماق داران برای اشغال مسجد اعظم قم و ممانعت از برگزاری مراسم ختم آن بزرگوار. بدین ترتیب بود که خامنه ای کینه ی عمیق و سقوط خود را عیان ساخت. چماق داران او شعار می دادند:"این همه لشکر آمده،به عشق رهبر آمده". سوم- میراث آیت الله منتظری: درگذشت آیت الله منتظری را می توان درگذشت نظریه ی ولایت فقیه به شمار آورد. نظریه ای که حتی یک دلیل برای تثبیت آن وجود ندارد، بزرگترین نظریه پرداز خود را از دست داد. شجاعت و صبرش، نجابت و پاکی اش، صفا و خلوص اش، کرامت و پرهیزگاری اش؛ همه و همه احترام ویژه ای برای او ایجاد کرده بود که مانع از انکار ته مانده های ولایت فقیه (نظارت فقیه) توسط دوستداران ایشان می شد. نظریه ی ولایت فقیه نظریه ای است که تصورش موجب تکذیبش می شود. جمهوری اسلامی به رهبری علی خامنه ای، حکومت مجری احکام فقهی نیست. اکثریت قوانین و سیاست هایی که اجرا می شوند، هیچ ربطی به فقه ندارند و نمی توانند داشته باشند. برای اینکه دین به طور کلی در این حوزه ها ساکت است. ولایت مطلقه ی فقیه که آیت الله خمینی تئوریزه کرد، برای حفظ قدرت مجاز است همه ی احکام اولیه ی اسلام را تعطیل کند. حتی استالین هم جرأت نکرد بگوید برای حفظ نظام سیاسی (قدرت) می توان کل احکام و اصول مارکسیسم را تعطیل کرد، اما آیت الله خمینی گفت و در پایان هم افزود:"و بالاتر از آن هم مسائلی است ، كه مزاحمت نمی كنم". او بود که به ولی فقیه اجازه داد کلیه ی قراردادهای خود با مردم (قانون اساسی و...) را یکجانبه لغو کند [2]. نظام ولایت مطلقه ی فقیه موجود،همان چیزی است که آیت الله خمینی تئوریزه کرد. اگر در رأس این ساختار، حسین شریعتمداری،سردار جعفری، محمود احمدی نژاد یا نقدی قرار گیرد،باز هم تعارضی با نظریه ی ولایت مطلقه ی فقیه ندارد. برای آن که ولی فقیه که در ابتد مجری احکام فقهی بود،در انتها به تعطیل کننده ی همه ی احکام فقهی در پای قدرت تبدیل شد. این نکته ی مهم را سردار جعفری بهتر از هر فرد دیگری دریافته است. همو بود که گفت:"حفظ نظام جمهوری اسلامی ایران از ادای نماز واجبتر است"[3]. مسأله ی ایران چه بود و چیست؟ مسأله،مسأله ی دولت مطلقه بود و هست. ایرانیان با انقلاب 57 نشان دادند که قادر به سرنگونی دولت مطلقه هستند. اما در عین سرنگون سازی دولت مطلقه از طریق انقلاب،نتوانستند نظام دموکراتیک ملتزم به حقوق بشر برسازند. ممکن است بتوان این نظام را هم سرنگون کرد،اما سرنگونی جمهوری اسلامی، سرنگونی ولایت مطلقه ی فقیه نیست. تا وقتی مردم از طریق سازمان یابی منافع، علائق، ترجیحات و هویات متکثر قادر به برساختن انجمن های واسط و قدرتمند کردن خود نشوند،نظام ولایت فقیه پایدار خواهد بود،اگر چه در رأس نظام سیاسی، سکولارها حاکم باشند. مگر استالین، هیتلر،موسولینی،رضا شاه و محمد رضا شاه، ولی فقیه نبودند؟ وقتی یک جامعه شناس به رفتار سیاسی ایرانیان می نگرد،از خود می پرسد: این اقدام چه ارزشی دارد که آنان دولت مطلقه ی ولایت فقیه را سرنگون سازند و دولت مطلقه ی(ولی غیر روحانی، پدرسالاری) دیگری را جانشین آن کنند؟ چرا به جای آن که خود را از شر دولت مطلقه رها سازند،برای تصرف دولت مطلقه مبارزه می کنند؟ چرا به تجربه های مسالمت آمیز گذار به نظام دموکراتیک ملتزم به حقوق بشر نمی نگرند؟ مبارزه ی با دولت مطلقه، میراث ماندگار دو دهه ی پایانی آیت الله منتظری است. او نظریه ی سیاسی خود را به گونه ای بازسازی و بسط داد که پذیرای میهمان های ستبری چون دموکراسی و حقوق بشر باشد. او برنده ی واقعی مبارزات چند دهه ی گذشته بود. پاورقی ها : 1- پس از درگذشت آیت الله اراکی، علی خامنه ای نگران بسط مرجعیت آیت الله منتظری بود. او با اعزام نیروهای اطلاعاتی- امنیتی- نظامی به قم، جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم را مجبور کرد تا وی را به عنوان یکی از مراجع معرفی کنند. اما پس از آن هم نگران آیت الله منتظری بود. به همین خاطر ایشان را "منفور" و "خائن" خواند و گفت که مردم حاضر نیستند از این خائن بگذرند: "در روحانيّت هستند آدمهايی که نان امام زمان را خوردهاند، نمک امام زمان را خوردهاند؛ امّا نمکدان امام زمان را شکستهاند و با راه امام زمان مخالفت کردهاند. هستند؛ ما نمی گوييم نيستند. راديوهای بيگانه بروند هرچه می خواهند با آنها مصاحبه کنند. حاضرند به اندازه ده جلد کتاب هم به همه مقدّسات جمهوری اسلامی فحش بدهند! نه اينکه نيستند؛ هستند. اما، اوّلاً بسيار کم و ثانياً منفور ملّت ايران و مسلمانان انقلابیاند. شما خيال می کنيد کسانی که راديوهای بيگانه و دستگاههای استکباری، برای مرجعيّت دل به آنها بستهاند، در داخل ايران کسانیاند که اگر خودشان را در معرض اطّلاع ملّت قرار دهند، ملّت، آنها را آرام می گذارد؟ ملّت ايران از خائنين نمی گذرد. تا امروز نگذشته است، در آينده هم از خيانتکاران نخواهد گذشت"(سخنرانی 23/ 9/ 1373). اما درباره ی انتخاب خود به رهبری می گوید که نمی خواست این مقام را بپذیرد،ولی چاره ای نبود: "چرا چارهای نيست؟ زيرا به گفته افرادی که من به آنها اطمينان دارم، اين "واجب" در من "متعيّن" شده است. يعنی اگر من اين بار را برندارم، اين بار بر زمين خواهد ماند. اينجا بود که گفتم قبول می کنم. چرا؟ چون ديدم بار بر زمين می ماند. برای اينکه بار بر زمين نماند، آن را برداشتم... بر شما متعيّن است. يعنی واجب، واجب کفايی نيست؛ متعيّناً بر شما واجب است؛ واجب عينی است. عزيزانم! اگر واجب عينی باشد، من از زير هيچ باری دوش خودم را خالی نمی کنم"(سخنرانی 23/ 9/ 1373، رجوع شود به سایت وی). درباره ی انتخاب شدنش به عنوان مرجع تقلید هم گفته است: "آقايان فهرست دادند و اسم اين حقير را هم در آن فهرست آوردند. امّا اگر از من سؤال می کردند، می گفتم اين کار را نکنيد. بدون اطّلاعِ من اين کار را کردند. بعد از آنکه اعلاميه شان صادر شده بود، من خبردار شدم؛ والّا نمی گذاشتم. حتّی من به تلويزيون اطّلاع دادم و گفتم اگر آقايان ناراضی نمی شوند، اعلاميه آنها را که می خوانيد، اسم مرا نخوانيد. بعد گفتند که نمی شود؛ تحريفِ اعلاميه است. آقايان نشستهاند، چند ساعت جلسه کردهاند؛ نمی شود... بار فعلی من بسيار سنگين است. بار رهبری نظام جمهوری اسلامی و مسؤوليتهای عظيم دنيايی، مثل بار چند مرجعيّت است. اين را شما بدانيد. اگر چند مرجعيّت را روی همديگر بگذارند، ممکن است بارش به اين سنگينی شود؛ ممکن است. فعلاً ضرورتی نيست. آری؛ اگر العياذ بالله وضع به جايی می رسيد که می ديدم چارهای نيست، می گفتم عيبی ندارد. من با همه ضعف و فقری که دارم، به فضل پروردگار، آنجا که ناچار باشم - يعنی ضروری باشد - برای برداشتن ده بار به اين سنگينی هم حرفی ندارم که بردارم و روی دوش خودم بگذارم"(سخنرانی 23/ 9/ 1373). 2- سخنان آیت الله خمینی به قرار زیر است: " حکومت به معنای ولایت مطلقه ... بر جمیع احکام شرعیه الهیه تقدم دارد... حکومت ... یکی از احکام اولیه اسلام است، و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است. حاكم [سلطان] می تواند مسجد يا منزلی را كه در مسير خيابان است خراب كند وپول منزل را به صاحبش رد كند. حاكم [سلطان] می تواند مساجد را در موقع لزوم تعطيل كند؛ ومسجدی كه ضرار باشد، در صورتی كه رفع بدون تخريب نشود، خراب كند. حكومت می تواند قراردادهای شرعی را كه خود با مردم بسته است ، در موقعی كه آن قراردادمخالف مصالح كشور و اسلام باشد، يكجانبه لغو كند. و می تواند هر امري را، چه عبادی و يا غير عبادی است كه جريان آن مخالف مصالح اسلام است ، از آن مادامی كه چنين است جلوگيری كند. حكومت می تواند از حج ، كه از فرايض مهم الهی است ، در مواقعی كه مخالف صلاح كشور اسلامی دانست موقتا جلوگيری كند... آنچه گفته شده است كه شايع است ، مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با آن اختيارات از بين خواهد رفت ، صريحا عرض می كنم كه فرضا چنين باشد، اين ازاختيارات حكومت است . و بالاتر از آن هم مسائلی است ، كه مزاحمت نمی كنم"(روح الله خمینی، صحیفه نور، ج 20، صص 452-451). 3- رجوع شود به لینک: http://aftabnews.ir/vdcbs9b9.rhb5zpiuur.html |
وزیر ارشاد دولت احمدی نژاد: امیدواریم کسی از فرهنگستان استعفا ندهد Posted: 24 Dec 2009 08:39 PM PST وزیر ارشاد دولت محمود احمدی نژاد ابراز امیدواری کرده است که هیچ یک از اعضای فرهنگستان هنر استعفا ندهند. این در حالی است که با برکناری میرحسن موسوی از ریاست این فرهنگستان، تعدادی از اعضای آن استعفا کرده و همکاری خود را با این فرهنگستان قطع کرده اند. سید محمد حسینی گفته است که البته در صورت استعفای برخی از اعضای فرهنگستان هنر ، اعضای جدید جایگزین می شوند. براساس گزارش جرس، در حالی این عضو کابینه احمدی نژاد از جایگزینی افراد جدید سخن می گوید که بعد از برکناری میرحسین موسوی، افرادی که اسامی آنها به عنوان اعضای جدید فرهنگستان هنر و رئیس این فرهنگستان اعلام شد، این موضوع را تکذیب کرده اند. مصطفی رحمان دوست عضویت خود رد این فرهنگستان را تکذیب کرده ، جهانگیر الماسی از عضویت خود ابراز بی اطلاعی کرده و علی معلم دامغانی که از او به عنوان رئیس فرهنگستان نام برده شده نیز از این موضوع ابراز بی اطلاعی و تعجب کرده است. خبرگزاری مهر به نقل از حسینی نوشته است: ضوابط و مقررات در گذشته به گونه ای بود که خود اعضای فرهنگستان باید رئیس این مرکز را انتخاب می کردند ، اما این مسئله باعث رکود در فرهنگستان شده بود و بر این اساس احساس می شد باید تحرکی در مجموعه ایجاد شود. وی افزوده است: با تغییری که به وجود آمده از این پس رئیس فرهنگستانها و اعضای آنها از سوی اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی انتخاب می شوند. به گفته حسنی، این تغییر تنها در فرهنگستان هنر ایجاد نشده و تغییراتی نیز در فرهنگستانهای دیگر کشور از جمله علوم پزشکی انجام شده است. |
Posted: 24 Dec 2009 12:14 PM PST روزبه کردونی روزنامه کیهان در شماره روز چهارشنبه دوم دیماه در صفحه 14خود با اشاره به پیامهای تسلیت آقایان میر حسین موسوی ،کروبی ،خاتمی و هاشمی رفسنجانی واین استدلال که "در لابه لای سطور پیام های تسلیت این گروه مدعی خط امام حتی یك كلمه از جفای منتظری به حضرت امام (ره) وجود ندارد و گذشته از آن چنان تعریف و تمجیدی از وی و تمامی طول عمرش به عمل آمده كه گویی مدعیان اصلاحات، خون دلی را كه امام(ره) از دست وی خورد، امری پسندیده می دانند." نتیجه می گیرد که "ماجرای فوت آیت الله منتظری برگ دیگری از تقابل سران فتنه با راه امام را به تاریخ عرضه كرد و شرایطی بوجود آورد كه جماعت آشوب طلب با صریح ترین وجه ممكن عداوت و دشمنی خود را با امام عزیز آشكار كنند" و بر همین مبنا و استدلال افراد فوق الذکر را "خط نفاق" قلمداد می کند. در این میان بررسی پیامهای تسلیت صادر شده به مناسبت ارتحال آیت الله منتظری نشان می دهد که در پیامهای تسلیت افرادی نظیر : آیت الله صافی گلپایگانی ، حجتالاسلام و المسلمین سیدحسن خمین`، مولانا عبدالحمید، )امام جمعه اهل سنت زاهدان(، خانواده شهید آیت الله دکتر بهشتی، فراکسیون خط امام(ره)مجلس شورای اسلامی، آیتالله موسوی اردبیلی، آیت الله صانعی، آیت الله سیستانی، آیتالله مظاهری ،دکتر محسن رضایی ،دکتر علی لاریجانی نیز هیچ اشاره ای به مسائل بین آیت الله منتظری و امام خمینی وجود ندارد. فرزند شهید مطهری هم در یادداشتی که به مناسبت در گذشت آیت الله منتظزی منتشر کرد نه تنها هیچ اشاره ای به مسائل اواخر عمر شریف امام خمینی (ره) و آیت الله منتظری نکرده است بلکه صراحتا عنوان می کند "چند سال پیش در روزهای آخر حصر آیت الله منتظری با دریافت مجوز به دیدن ایشان رفتم . اولین جمله ای که به من گفت این بود : علی ! دیدی با من چه کردند ؟! دلم فرو ریخت . گفتم اگر شهید مطهری بود این طور نمی شد" . علی القاعده با توجه به استدلالی که دست اندرکاران کیهان برای تشخیص خط نفاق(عدم اشاره به اختلافات آیت الله منتظری با امام خمینی در پیامهای تسلیت صادر شده) ارائه داده اند ،در دیدگاه متولیان این روزنامه افراد فوق الذکر نیز افرادی هستند که با خط امام خمینی (ره)در تقابل هستند و "خط نفاق" شمرده می شوند. معنا و مفهوم دیگر این استدلال و نتیجه گیری روزنامه کیهان این است که طیف گسترده ای از مراجع تقلید و روحانیون عالی رتبه همراه با رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشحیص مصلحت نظام،نخست وزیر مورد تایید و تکریم امام خمینی ،رئیس حمهور سابق کشور که حضرت امام وی را فرزند فاضل خود خوانده بود ، رئیس سابق محلس که احکام متعددی از امام راحل دریافت کرده بود ، نوه و بیت شریف امام خمینی (ره) و همچنین رئیس محلس شورای سلامی و فرمانده سابق سپاه پاسداران ، در تقابل با خط امام و به عبارت روزنامه کیهان "خط نفاق" هستند . این پیش فرض ارائه شده از سوی روزنامه کیهان بدون تردید به همین نقطه ختم نخواهد شد ،چرا که تکلیف کسانی که در تقابل با خط امام خمینی (ره) و به عبارت کیهانیان "خط نفاق" هستند کاملا روشن است و باید این افراد تخریب و حذف شوند ، فقط زمان و نحوه حذف این افراد باید مشخص شود به عبارت دیگر دیر و زود دارد ولی سوخت وسوزندارد. در این میان اگر درکنار این استدلال نفاق شناسانه کیهان به مفسد فی الارض خواندن مهندس موسوی و مهدی کروبی ،تخریب بیرحمانه علیه سید محمد خاتمی ، حملات وسیع علیه آیت الله هاشمی رفسنجانی و خائن خواند ن ایشان ، اظهارات مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور در خصوص دلیل عدم حضوراقای احمدی نژاد در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام که طی آن عنوان شده بود " اینکه انتظار درستی نیست كه رئیس جمهور به عنوان نماینده منتخب ملت، در كنار كسانی بنشیند و با افرادی هم سخن شود كه رودر روی نظام و رهبری ایستاده اند و با مواضع، اظهارات و رفتار خود، تنور توطئه های دشمن علیه اسلام، كشور و مردم را گرم می كنند "، هجمه سازماندهی شده به نوه گرامی امام خمینی ، حمله بی سابقه آقای پناهیان به محسن رضایی ، هتک حرمت مراجع و صد البته به زندان افکندن طیف وسیعی از صادق ترین و پاک ترین نیروهای انقلاب از جمله دانشجویان پیرو خط امامی که بنیانگذار جمهوری اسلامی اقدام آنان را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول خواند ، توجه شود حلقه های سناریویی مشخص می گردد که گویا طی آن مقرر شده است طیف وسیعی از یاران نزدیک امام خمینی (ره) و السابقون و شناسنامه های انقلاب اسلامی به نوبت تخریب ،تحقیر و حذف و زندان شوند که البته احتمالا سهم برخی از آنها بنا به پیشنهادآقای رحیمیان اعدام نیز خواهد بود. در این میان دقت در پروژه ای که توسط برخی محافل در حال اجرا است ، مفهوم و معنای این جمله مهندس موسوی که در بیانیه شماره 5 حود تاکید کرده بود "اینجانب چون به صحنه مینگرم آن را پرداخته شده برای اهدافی فراتر از تحمیل یک دولت ناخواسته به ملت، که تحمیل نوع جدیدی از زندگی سیاسی بر کشور میبینم. " را بیشتر مشخص می کند که اتفاقا این همان معنایی است که در پاسخ تاریخی آیت الله هاشمی رفسنجانی به حمید روحانی ذکر شده بود که " همه میدانیم" "عدهای كه دیروز و امروزشان معلوم است" برای فردای این مملكت چه خیالهای شومی در سر دارند". |
دفاع از مردان محجبه راه حزب توده برای توده ای شدن! Posted: 24 Dec 2009 12:00 PM PST هما ارجمند آقای سعید صالحی نیا تئورسین نوپای حزب كمونیست كارگری ایران كمپ دفاع از كمپین مردان محجبه را در این حزب بسیج میكند تا شاید لیدر این حزب را تشویق كند كه یك قطعنامه جدید اندر فواید خیابانی بودن این كمپ عرضه كند. آقای سعید صالحی نیا با علم شدن كمپین مردان محجبه به شعف آمده و غیرت مردانگی اش گل كرده تا باب این كمپین بظاهر خود بخودی تمجید كند. اگر كمپین مردان محجبه توسط كمونیسم كارگری مورد افشا قرار نمیگرفت ایشان به همراه آقای كاظم نیكخواه و محمد آسنگران تاكنون چادر بسر در صف اول كمپین مردان محجبه قرار گرفته بودند. باید از آقای صالحی نیا پرسید اگر این توده ایسم نیست، پس چیست؟ كسی كه وسط دعوا به ما گوشزد میكند كه مذهب ریشه دارتر از آن است كه بتوان حتی در فردای یك انقلاب اجتماعی از آن خلاصی یافت " اگر بپذیریم که مذهب و شعائر مذهبی ریشه شان به مفهوم استثمار انسان و امید او و تجربه تاریخی چند هزار ساله بر می گردد". كسی كه به ما مرتبا گوشزد میكند كه به مسئله حجاب باید بعنوان مسئله انتخاب پوشش نگاه كنیم! كسی كه وقتی به شعارهای رادیكال در جنبش زنان و اتخاذ اشكال رادیكال مبارزه در این جنبش میرسد، می خواهد به ما بیاموزد كه بین آمال خود و واقعیتها تفاوت قائل شویم و ذهنی گرا نباشیم! "واقع بینانه تر اینست که بپذیریم مردم ایران دارای سطوح مختلف فرهنگی هستند و در مراحل یکسان و شرایط زمانی مساوی و با هم تغییر نمی کنند". كسی كه میخواهد به ما بیاموزد "فلسفه" خود را به جامعه حقنه نكنیم بلكه "جامعه باید به تجربه خودش و رای خودش به آنجا برسد." دقت كنید! این گفته را در روزهای كه خمینی دستور جهاد علیه زنان داده بود را بیاد میاورید؟ "سوزاندن و نسوزاندن حجاب مسئله کلی زن را حل نمی کند چرا که در غرب زنها حجاب ندارند و بردگی نوع بی حجابش را دارند." این مترادف با بحثهای توده ایها و پوپولیستها نیست كه میگفتند الان مسئله جامعه اساسا مسئله حجاب نیست؟؟ واقعا اگر این افكار و این سیاستها توده ای نیست، چیست؟ عرق چین مردسالار شرق زده را هم كه حتما از زیر كلاه مائوتستونگی میبینید!! یعنی چی زنان در غرب بردگی بی حجابش را دارند؟؟ ایشان با یك چرخش قلم سعی میكند بین روش و شكل مبارزه با اهداف برنامه ای خلط ایجاد كند تا هم از پاسخ به سئوال اساسای طفره رود و هم اشكال رادیكال مبارزه را زیر سئوال ببرد. سئوال من این است كه مگر در اهداف و یا برنامه لیبرالهای و یا سوسیال دمكراتهای دنیا صحبتی از كرست در آوردن و سوزاندن بوده كه زنان در تظاهرات خیابانی خود در دهه ۷٠ در سر تاسر غرب كرستهای خود را در آورده و به آتش كشاندند تا یك "نه" بزرك به نابرابری زنان با مردان بدهند؟ و البته دیدیم كه آنان با حركتهای آن چنان رادیكال توانستند گامی بزرگ جهت آزادی و حقوق برابر بردارند. شاید هم آنروزها كسانی مثل آقای صالحی نیا آمدند و در مخالفت با حركت جنبش زنان گفتند این با برنامه مان نمیخواند!! واقعیت این است كه علی رغم تمام بگیر و ببند ها و توحش و كشتار، جمهوری اسلامی با جنبشی روبرو است كه زنان جلودارش هستند. این جنبشی است كه لرزه بر اندام سران جمهوری اسلامی و كلیه جریانات ارتجاعی پیرامونی آن انداخته است. این جنبش روز به روز سازمانیافته تر، رادیكالتر و توده ای تر میشود. این جنبش تا همین جا نشان داده است كه از هیچ خواست و شعارش كوتاه نخواهد آمد و برای سرنگونی كل رژیم هر بار اشكال رادیكالتری را اتخاذ خواهد كرد. كمپین مردان محجبه دقیقا برای مقابله با این جنبش برآمده است و بر خلاف رهبران ح ك ك این كمپین را جنبش برابری زنان در خود ایران از همان فردای شكل گیری اش شناخت و بر علیه آن ابراز وجود كرد. جنبش سرنگونی در ایران در طی شش ماه گذشته حماسه ها آفرید. موسوی و یارانش تمام سعی خود را كردند تا رنگ سبز به این جنبش بپاشانند. غرب هم تمام مدیا خود را بسیج كرد، تمام تحلیل گران ریز و درشت خود را فرا خواند تا مردم را متقاعد كند كه مردم در ایران انقلاب نمیخواهند بلكه رفرم در درون حكومت اسلامی می خواند. اما دیدیم و دنیا شاهد بود كه این جنبش با دخالت فعال زنان و با شعار " موسوی بهانه است، كل رژیم نشانه است" و با به آتش كشاندن عكسهای خمینی و خامنه ای، به صراحت اعلام كرد كه تا به زیر كشاندن كل رژیم آرام نخواهد نشست و یكی از صحنه های پرشور این جنبش برخلاف میل سبزها و آقای صالح نیا حجاب سوزان خواهد بود و نه حجاب به سر كردن مردان ملی و اسلامی! امثال آقای صالح نیا در این میان كاری جز این نخواهند داشت كه هر روز بدنبال راست ترین جریانات به اپوزیسیون پرتاب شده، تحت عنوان دفاع از حركت خود بخودی مردم و این كه باید از توده ها آموخت، راه بیافتند به امید آن كه روزی توده ای شوند. اینها با مردان محجبه به شوق میایند و ما هم با سوزاندن حجابها! مردم تفاوتها را تشخیص خواهند داد! آقای صالحی نیا در تلاش خود برای توده ای كردن حزب مطبوعشان تئوریها مندرس حزب توده را یكبار دیگر تكاند و ظاهرا تا حدودی هم رهبران این حزب را به خط كرد. اما جامعه ای كه برای انقلاب خیز برداشته است برای افكار و عقاید و سیاستهای حزب توده ای تره هم خرد نمیكند. همان طور كه حزب توده چندین دهه است كه رنگ توده ای شدن را به خود ندید، ح ك ك هم هر بار كه گامی در راه حزب توده بگذارد، فرسخها از توده های انقلابی فاصله خواهد گرفت. |
You are subscribed to email updates from سایت خبری تحلیلی رویداد To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
نظرات
ارسال یک نظر