رد شدن به محتوای اصلی

مردم به دنبال گزارش روزانه فرمانروایان نیستند

ارد بزرگ میگوید: مردم به دنبال گزارش روزانه فرمانروایان نیستند، آنان دگرگونی و بهروزی زندگی خویش را خواستارند


برای اندازه گیری چندی(کمیت) و چونیِ(کیفیت) هر چیز، ابزار ویژه ای بایسته است.
برای اندازه گیریِ "چندی" ها دو گونه ابزار شناخت داریم. ابزارهای چندیِ پیوسته و چندیِ گسسته

ابزارهای چندیِ پیوسته، آماره (رقم) ها را با خردیزه (اعشار)، پیوسته وار به سنجشگر خود نشان میدهد.
ابزارهای چندیِ گسسته، آماره ها را گسسته وار بی خردیزه نمایش میدهد. چون 1 – 2 – 3 – 4 – 5

برای اندازه گیری "چونی" ها از صفت های کیفی بهره برداری میشود همچون نشان دادن چونیِ چیزها با نشانه ی: خوب – میانه – بد؛

فرمانروایان فرهمند تا پیش از آنکه به دام دیوانسالاری بیفتند، سخت در پی خرسندگردانی مردم خویشند.
به فرمان یزدانِ پیروزگر / به داد و دهش تنگ بستم کمر
چراکه فره ی آنها از میزان خرسندی زیردستانشان سرچشمه میگیرد. در این وینه، آنان با دید "چندی" نگر، افزایش میزان بهروزی مردم خویش، یا کم و کاستی آن را میسنجند. چنین سنجشی برآیند سالها نیک کرداری یا بدکنشی را آشکار میسازد.

با پیشرفت و فرگشتگی زیست کدیوری و ابزار آن، هاژمان و در پی آن شهریاری، نیازمند میشود تا پای دیوانسالاری را به زندگی روزمره ی باشندگان سرزمین خویش باز کند. دیوانسالاری یک بایستگی است و راهیست برگشت ناپذیر. دیوانسالاری ابزاریست برای دگردیسی "کار گروهی" به "کار هاژمانیِ" رایشمند و عقلانی. زیرا نیاز است تا همه ی تخشاییهای گروهی، در راستای هدفهای دیوانی به کار بیفتد.
یکی از خویشکاری اداریِ دیوانیان، دادن گزارشهای روزمره به بالادستان و برخوردِ آماری آنها با واقعیت های روزمره است. دیوانیان بلند پایه با گردآوری و چکیده برداری از چنین گزارشهای روزمره ای، با پردازش آنها میتوانند راهگشای بسیاری از گره های دولت شوند.

در پیشرفته ترین لایه های مدیریتی نوین جهان، چنین زنجیره ای اساس مند است (همچون سامانه های مدیریتیMIS TPS DSS KWS و ..). در زنجیره سنتی دیوانسالاری در ایران، بلندترین پایگاه مدیریتی دیوانی در دستان وزیر بزرگ یا رایزن شاه است. مینه ی "رازهای اداری" از نوآوریهای ویژه ی دیوانسالاریست. و نگاهبانی دیوانسالاری از هیچ چیز به اندازه ی نگاهبانی از پنهانکاری، پایورزانه نیست. نمونه ی چنین نگرایی در نگاهبانی از رازهای دیوانی را در دستگاه دیوانی داریوش هخامنشی و شاهان پس از وی میبینیم. همچنین دیوانسالاران در شاهنشاهی ساسانی دبیره ای ویژه ی خود داشتند که تنها دیوانیان میتوانستند آن را بخوانند، یا با آن بنویسند.

آمارها، ابزارهایی دانشیک، برای دانشوران و خرده بینان هستند. دانشمندان، به شوند ویژه مندی(تخصص)شان نیاز دارند تا با مغز خویش به بررسیدن داده های پیوسته یا گسسته بپردازند و افزایش یا کاهش آنها را بسنجند. آنها آمارها را به نمودارها میکشند و درباره ی فراز و فرود آن روزها و سالها میپژوهند.
به کمک چنین ابزاریست که دانشمندان میتوانند اساسمندی یا بی اساسی دیدمانهای خود را محک بزنند.

اما مردم با آمارها هرگز سر و کار ندارند، گاهی حتا بدانها علاقه ای نیز ندارند، چراکه آنها با پوست و گوشت و استخوان خود می اندیشند نه تنها با مغز سر. . پویایی و گردش هاژه بر روی دوش آنها سنگینی میکند. آنها دگرگونیها را با همه ی هستی خویش درک میکنند، چراکه در رده نخست تلاشندگی در هاژه، با خود واقعیت ها سر و کار دارند، نه با گزیده ای از نشانه های به نمودار درآمده ی آن. از دیدگاه آنان دگرگونیها، "چندی" های بزرگی هستند که از سویی به سوی دیگر جابجا میشوند. در این میان برای چرتکه زدنهای خرده نگرانه جایی نمیماند. ازین رو آنها
علاقه مندند تا دگرگونیها را با گزاره های آسانترِ خوب است؛ یا بد است به گفتار درآورند.

شوند دیگر بیعلاقگی مردم به گزارش های روزانه یا آمارها، این است که سَهِش(حس)های آدمی تنها توانایی فهمیدن دگرگونیهای بزرگ را دارد و از فهمیدن دگرگونیهای کوچک و پیوسته ناتوان است. حتا دانشمندانِ ویژه مند نیز تنها با کمک ابزارهای شناخت، میتوانند دگرگونیهای کوچک را بنگارند. زیرا سَهِشهای آدمی متغیرهای گسسته یا بهتر بگوییم وجه تفاوتها را بهتر میفهمد. او تفاوت روز و شب را از آن رو میداند، که "روشنایی" در یکی هست و در دیگری نیست. چنین انسانی بهروزی زندگانی خویش را با گزاره ی "خوب است"، "بد است" یا "میانه است" میسنجد.
او بسته به میزان بهروزی زندگانی خویش،فرمانروایش را اینگونه به دیده می آورد: فرمانروایمان فرهمند است/نیست

برای نمونه در اساطیر ایران، در اندیشه ی مردم، پادشاهان تنها با کارهای نمایانشان چهره پردازی میشوند:
فریدون فرخ - تهمورث دیوبند - ضحاک ماردوش – نوذر بی دادگر – انوشیروان دادگر و .......
و هرگز گفته نشده ضحاک به شوند خرده نیکیهایی که در روز و ماه و سالِ فلان کرده، مردی دادگر است یا به وارون. چهره پردازی فرمانروا در اندیشه ی مردم، برآیند سالها رویه ی او در زمینه بهروزی یا بدکنشی است.

و اما در فرآیند آمیزش دیوانسالاری با شاهنشاهی فرهمندِ سر تا پا اختیار ویژه، یکی از آن دو باید جایگاه "نخست زادگی" خویش را به دیگری واگذارد. این فرآیند در کشورهایی که فرمانروایی خودکامه دارند نسبت به کشورهایی که سامانه ی پادشاهی مشروطه دارند، دگرگونه روی میدهد.

در سامانه ی پادشاهی مشروطه، اگر پادشاه با بزرگان کشور (که از جایگاه مهمی در تصمیم گیری برخوردارند) دیدگاهی یکسان داشته باشد، میتواند بیش از یک خودکامه بر انجام کارهای کشوری تاثیر بگذارد. او از راه انتقاد آشکار یا دست کم تا اندازه ای آشکار، میتواند اختیاراتِ ویژه مندان دیوانی را پایِش یا کرانمند سازد.
گاهی پیش می آید که فرمانروا (بی گمان یک خودکامه) از دگرگون ساختن زندگی زیردستانش ناتوان است. چنین خودکامه ای در برابر داده ها و آگاهیهای برتر ویژه مندان دیوانسالاری ناتوان است. به گفته ی دیگر او از هر رهبر سیاسی دیگری ناتوانتر است، زیرا برای همه ی داده های خود وابسته به دیوانسالاری خواهد بود. فره او کاستی دارد. چنین شاهی برای پوشاندن کاستیهای فرهمندی خویش در سکانداری کشتی بهروزی آدمیان، دست به دامان دیوانسالاران میشود یا چه بهتر است بگوییم ابزار دست آنها میشود، دیوانسالاران نیز برای وی آمارهای ریز و درشت آماده میکنند تا او بتواند با پشت گرمی به آنها، در برابر اندیشه ی پرسشگر مردم، از کارایی و فرهمندی خویش نگاهبانی کند. فرمانروای نافرهمندی چون او، با درگیر کردن ذهن مردم در ریز و درشت سیاهه ی کارهای دولت، و با دادن گزارشهای روزمره ی گواهی دهنده ی پیشرفت هر روزه، میکوشد کاستی فره خود را با فریب زیردستان بپوشاند. اما مردم در پی گزارشهای روزمره ی او نیستند. خواست مردم از فرمانروایشان، بهروزی در زندگانی خویش است.

ارد بزرگ میگوید: وقتی دیوانسالاران از نزدیکان فرمانروایان شدند دیگر امیدی به رشد کشور نیست

از دیدی دیگر، کشوری که فرمانروای آن به جای پذیرش کاستیها و نوساختاری، دست به کیبِش(تحریف) داده ها و واقعیتها بزند، هرگز نمیبالد. آشکارست که سرچشمه های زایایی و بالندگی، با گفتارهای دور از واقعیت، خروشان نمیشوند. ساختارهای چنین کشوری به جای بالندگی باد میکنند و در پایان در خود فرو می رُمبَند.

یکی از هوشمندیهای فرهنگ ایران در این است که میزان کارایی و فرهمندی فرمانروا بسته به میزان روشنایی فره وی از تافتن [همی تافت زو فر کیان] تا کاستن [ازو کاست فر...] فرو میرود. در اندیشه ی ایرانی، گستره ی "روشنایی تا تاریکی" با گستره ی "نیکی تا بدی" همپوشانی دارد. به همین شوند، فرمانروا هر اندازه در کشورداری کوشاتر باشد، از دید مردم، روشن فره تر خواهد بود و هر اندازه بدکنش تر باشد تاریک فره تر خواهد گشت. چنین نشانه(شاخص) ای، با پیوند زدن اندیشه ی مردم با مینه های بدیهی (نیکی و روشنایی یا بدی و تاریکی) از اوفتادن اندیشه در چاه آمارهای دیوانی بی معنا (داده هایی بی هیچ معنی روشن و نیک یا تاریک و بد) جلوگیری میکند.
از آنجا که فرهمندی فرمانروا بستگی نزدیکی با بهروزی زیردستان دارد، فرمانروایی که برای زیردستان بهروزی به ارمغان نیاورد، فره اش کاسته میشود چنین کسی را از دیدگاه فرهنگ ایرانی، میبایست "فرمانروای بد" نام نهاد. به گفته دیگر، در ذهن مردمانی که در اندیشه شان نیکی به روشنایی و بدی به تاریکی مانند است، نیازی نیست برای بهروزی یا بدروزی آدمیان، آمار آورد، چراکه هر کس میتواند به تنهایی با سنجیدن میزان بهروزی خویش و مانند کردن آن به نیکی و سپس روشنایی با همه ی هستی خویش، به همان آشکاری و بی پردگی که روشنایی را میفهمد، میزان کارایی فرمانروای فرای خویش را نیز بفهمد. از این رو "فره" را میتوان چون جنگ افزاری در برابر "فرمانروایی آمیخته با دروغ دیوانی" به کار برد. چرا که "فره" آمار و ارقام نمیشناسد؛ او را تنها با بهروزی مردمان سر و کار است.

در اسطوره نیز شاید بتوانیم خودکامه ای گرفتار در چنگال دیوسالاری و دیوانسالاری را بیابیم. کسی که میکوشد تاریکی فره ی خویش را با دروغ نوشتار دیوانی پالایش دهد
ضحاک ماردوش پس از سالها بیدادگری هنگامی که زمزمه ی سرنگونی خویش را میشنود تلاش میکند تا با نوشتن گواهینامه ای به دست بزرگان، فره اش را در اندیشه ی مردم روشنایی بخشد.
یکی محضر اکنون بباید نوشت / که «جز تخم نیکی سپهبد نَکِشت
نگوید سخن جز همه راستی / نخواهد به داد اندرون کاستی»

و همگان ناچار از ترس وی به پذیرش آن تن در میدهند:

ز بیم سپهبد همه راستان / بدان کار گشتند همداستان
در آن محضرِ اژدها ناگزیر / گواهی نوشتند برنا و پیر

اما کاوه با کمک ابزار فرهنگ ایرانی به روشنی در می یابد که ضحاک هرگز گامی در بهروزی آدمیان برنداشته و این گواهینامه چیزی مگر فریب نیست و هرگز با واقعیت همپوشانی نمیکند. ازین رو:
خروشید و برجست لرزان ز جای / بدرید و بسپرد محضر به پای

اما به وارون آنچه گفته شد، در فرهنگ ایران، شاهانی با فرهمندی ناب، چنانچه کارهای بزرگی نیز کرده باشند، میکوشند تا با بازگو نکردن آن، همگان را بر خود بدگمان نسازند.
«داریوش شاه گوید: به خواست اهورامزدا و خودم بسیار [چیزهای] دیگر کرده شد [که] آن در این نبشته، نوشته نشده است. به آن جهت نوشته نشد، مبادا آنکس که از این پس نوشته را بخواند آنچه به دست من کرده شد، در دیده ی او بسیار آید [و] این او را باور نیاید، دروغ بپندارد (بند 8 از ستون 4 سنگنبشته ی داریوش در بیستون)»


نویسنده : مسعود اسپنتمان

sepitemann@yahoo.com

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کتاب سیصد جمله و بازار سنتی کتاب ایران در پایان راه

سیصد جمله مجموعه ای از سخنان قصار و کوتاه ارد بزرگ ، فردریش نیچه و جبران خلیل جبران برای مطالعه کتاب به چهار لینک زیر مراجعه کنید بخش نخست کتاب سیصد جمله از ارد بزرگ ، فریدریش نیچه و جبران خلیل جبران بخش دوم کتاب سیصد جمله از ارد بزرگ ، فریدریش نیچه و جبران خلیل جبران سیصد جمله - ارد بزرگ ، فردریش نیچه و جبران خلیل جبران بازار سنتی کتاب ایران در پایان راه امروز صبح عازم مرکز شهر و فروشگاه های کتاب خیابان انقلاب شدم بازار نشر هم قسمتی از پیکره ناقص فرهنگی ماست . با چند ناشر و کتاب فروش صحبت کردم . یکی از آنها می گفت تجدید چاپ ها براساس تیراژ واقعی فروش کتاب نیست. کتابی را در دست گرفت و گفت این کتاب از نشر اول آن است که مربوط به سال قبل است اما هم اکنون چاپ یازدهم آن هم آمده و در بعضی از کتاب فروشی ها هست . به او گفتم چطور ؟ اگر این کتاب این قدر فروش داشته که به چاپ یازدهم رسیده پس شما چطور نسخه اولیه آن را می فروشید و او در پاسخ گفت مسئله همین جاست چون این تیراژ را مردم نخریده اند بلکه سازمان های دولتی خاص بر اساس افکار خود نسخه های بسیاری را پیش خری...

Alef dot ir

Alef dot ir دانشگاه بستنی‌سازی تاسيس شد زوج مسن به فاصله یک روز از هم درگذشتند كاركنان كنسولگری فرانسه اعتصاب كردند کواکبیان: هولوکاست جزء منافع ملی نیست مجيدي: داوري حق ما را خورد عنايت: به مظفري‌زاده نمره قبولي مي‌دهم سعید زيباكلام ميهمان امشب "ديروز امروز فردا" مذاکره برای آزادی شالیط متوقف شد اژه‌ای: انقلاب ما صرفا اخلاقی نبود خاطرات عزت‌‌شاهی از مقام معظم رهبری فردا آخرین مهلت ثبت‌نام در کنکور کارشناسی‌ارشد 5 روش برای شناخت دقیق انقلاب مردی همسر مطلقه‌اش را با 19موش ترساند سرپرست دانشگاه محقق اردبیلی منصوب شد رامين: درحفظ كليدواژه‌هاي امام(ره) ضعف داريم طلسم تساوی‌های دربی شکست پایان مهلت یونسکو برای تعدیل جهان‌نما اقدام دانشگاه آزاد برای گرفتن امضا از نمایندگان علت مرگ پزشک کهریزک مشخص شد مجهز شدن کلیساها به سیستم حضور و غیاب مبتلايان به آلزايمر نرگس بو کنند عکس/ دست نوازش یوزپلنگ بر سر بچه آهو علت ترافیک در تونل توحید اظهارات خصمانه...

ارزش مشورت

انسان موجودی اجتماعی است و به تنهایی کامل نیست و نمی تواند برای تمام امور خود بدون مشورت، برنامه ریزی و اولویت بندی کند. مشورت کردن علاوه بر رشد افکار و عقاید، انسان را از تنگناهای تصمیم گیری های مهم و حیاتی رها می کند و مایه گسترش فهم و درک انسان می شود. بسیاری از مشکلا ت و نیازهای انسان با تبادل نظر و همفکری و همکاری با دیگران مرتفع می شود. نمونه ملموس و کوچک آن مشورت در زندگی خانوادگی و شخصی است که حتی برای انجام کارهای کوچک و گاه پیش پا افتاده، با همفکری و رایزنی می توان بهترین نتایج به دست میآید و موجب شادکامی و خرسندی می شود و پایه های زندگی نیز مستحکم تر می گردد . مشورت موجب شناخت ما از یکدیگر می گردد بقول ارد بزرگ : « اگر شناخت زن و مرد نسبت به ویژگی های درونی و بیرونی یکدیگر بیشتر گردد کمتر دچار گسست می شوند» اما چنانچه زن و مرد هر یک بخواهند بدون احساس نیاز به همفکری و تعامل راه خود را در پیش گیرند و خود را بی نیاز به مشورت نشان دهند، نه تنها کارها بر وفق مراد پیش نمی رود بلکه موجبات دلسردی و پیدایش خودکامگی و استبداد می شود. بنابراین بحث و گفت و گو در باب اهمیت فواید و آ...